loading...
سایت تفریح و سرگرمی،مطالب جنجالی،عکس ها و پست های فیس بوکی،استخدام،کاریابی،جوک،اس ام اس،اخبار،عکس،جدیدترین اخبار استخدامی،قیمت طلا و
مدیر بازدید : 127 دوشنبه 13 مرداد 1393 نظرات (0)
طنز جالب و خواندنی تفاوت تصادف در ایران و خارج
 
طنز جالب و خواندنی تفاوت تصادف در ایران و خارج
 تصور کنید اتومبیلی در جاده در حال حرکت است که ناگهان راننده متوجه میشود  یک تریلی از رو به رو دارد به سمت او می آید و هرچه سریعتر باید کاری کند.
 
 
 در همه جای این کره ی خاکی:
” مرحله ی اول: راننده پایش را روی ترمز می گذارد.
 مرحله ی دوم: سریعا اتومبیل را به سمت کناره ی جاده هدایت می کند.
مرحله ی سوم: کیسه های هوا باز می شوند.”
 
 
در ایـــــــــــــــــــــــــــــــران:
” مرحله ی اول: بلند فریاد زدن * یا ابوالفضــــــــــــــــــ ــــــل! *
مرحله ی دوم: توسل به پنج تن آل عبا!
مرحله ی سوم: فشار دادن همزمان گاز،ترمز و کلاج!
مرحله ی چهارم: انحراف خودرو به چپ!
مرحله ی پنجم: انحراف خودرو به راست!
مرحله ی ششم: توسل به چهارده معصوم!
مرحله ی هفتم: فرمان خودرو از جا در می آید!
مرحله ی هشتم: خودرو با درخت برخورد کرده و کتلت میشود!
مرحله ی نهم: فحش دادن به زمین، زمان، سایپا، ایران خودرو، دبیر کل سازمان ملل و …

مرحله ی دهم: کیسه های هوا باز می شوند…

مدیر بازدید : 71 جمعه 10 مرداد 1393 نظرات (0)
جوک های جدید و خنده دار
  
استتوس خنده دار, جوک خنده دار
ﮐﺎﻣﭙﯿﻮﺗﺮﻡ ﺑﻪ ﺩﺭﺟﻪﺍﯼ ﺍﺯ ﮐُﻨﺪﯼ ﺭﺳﯿﺪﻩ ﮐﻪ ﻭﻗﺘﯽ ﺩﺍﺑﻞ ﮐﻠﯿﮏ ﻣﯽﮐﻨﻢ ﺭﻭ ﻣﺎﯼ ﮐﺎﻣﭙﯿﻮﺗﺮ
ﺑﻌﺪ 5 ﺩﻗﯿﻘﻪ ﭘﯿﻐﺎﻡ ﻣﯿﺪﻩ : ﺩﺍﺩﺍﺵ ﮐﺠﺎ رو ﮐﻠﯿﮏ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩﯼ !؟
 
------------------- جوک خنده دار -------------------
 
بزرگترین دروغ کتاب های عربی
“جمع مذکر سالم”
اصن مگه داریم !؟
 
------------------- جوک خنده دار -------------------
 
دقت کردین ؟
در پاسخ به جواب “چی شد؟” حدود %۹۹ میگن “هیچی”
و اون %۱ باقیمونده هم میگن “چی ، چی شد؟”
 
------------------- جوک خنده دار -------------------
 
قدیما یه نوع اف اف وجود داشت
که طرف یه نخ از قفل دروازه ی حیاط وصل میکرد توی بالکن هرکی در میزد نخو میکشید در باز میشد !
 
------------------- جوک خنده دار -------------------
 
من پارسال یه روز روزه گرفتم
هنوز گشنمه !
 
------------------- جوک خنده دار -------------------
 
پسره رفت تو کوچه دید داداش دوقلوش داره فوتبال بازی میکنه
محکم زد تو گوشش و گفت: عوضی تو اینجایی ؟
مامان 2 بار منو برده حموم
 
------------------- جوک خنده دار -------------------
 
ﺍﯾﻦ ﻣﻄﻠﺒﻮ ﻓﻘﻂ پسرا ﻣﯿﺘﻮﻧﻦ ﺑﺨﻮﻧﻦ
دخترا ﺑﻪ ﺻﻮﺭﺕ ﺳﺘﺎﺭﻩ ﻣﯿﺒﯿﻨﻦ
***************
******************************
************************
**********
******************
پسرا ﺧﯿﻠﯽ ﺑﺎﺣﺎﻝ ﺑﻮﺩ ﻧﻪ !؟ ! ﻣﺨﺼﻮﺻﺎ ﺍﻭﻥ ﺗﯿﮑﺶ ﮐﻪ
ﻣﯿﮕﻪ : ******
 
------------------- جوک خنده دار -------------------
 
یه سرى قرصهاى خواب آور داریم ، یه سرى فکرهاى خواب بُر
 
------------------- جوک خنده دار -------------------
 
راز خود را به یک زن لال بگویید
تا به اذن پروردگار شفا پیدا کند!
 
------------------- جوک خنده دار -------------------
 
مکالمه بین زن ومرد :
مرد : ماشاءالله عزیزم خونه تمیز و مرتبه
انشاءالله وایبر قطع شده؟
زن : نه والا شارژر گوشی رو گم کردم ، مجبور شدم خونه رو تمیز کنم تا پیداش کنم!
 
------------------- جوک خنده دار -------------------
 
اینکه کسی نیست که نگرانت بشه یک خوبی داره یک بدی
خوبیش اینکه کسی نیست که نگرانت بشه ، بدیش اینکه کسی نیست که نگرانت بشه
 
------------------- جوک خنده دار -------------------
 
آیا میدونستید اگه کوکاکولا رو برعکس کنید میریزه زمین ؟
 
------------------- جوک خنده دار -------------------
 
این زنبورایى که ۴۵دقه تو یه ارتفاع و نقطه ثابت ، بال بال زنون جلوت وایمیستن
اینا نیم کلاجشون خیلى خوبه
 
------------------- جوک خنده دار -------------------
 
من عاشق پولم …
امان از دست این عشقای یه طرفه !
 
------------------- جوک خنده دار -------------------
 
کسی تا حالا با خودش شعور به گور نبرده ، استفاده کنیم ازش
 
------------------- جوک خنده دار -------------------
 
دختر که باشی
مرهم مادر میشی…عزیز پدر میشی…همدرد برادر میشی…محرم شوهر میشی..
.
.
.
.
ولی  حیف که عمه میشی و به باد میری
 
------------------- جوک خنده دار -------------------
 
تو یه پاساژ راه میرفتم که یهو خوردم به یه نفر…
اون افتاد زمین سریع رفتم بلندش کردم و گفتم :
واقعا عذرخواهی میکنم!
وقتی دستشو گرفتم دیدم طرف از این مجسمه های مانکنیه که جلوی مغازه ها میذارن!
اطرافمو که نگاه کردم دیدم یه یارو داره بهم نگاه میکنه و یه لبخند تمسخرآمیز هم رو لباشه!
بهش گفتم: خنده داره؟؟؟؟ خب من فکر کردم آدمه!
یارو چیزی نگفت خوب که دقت کردم دیدم اونم یه مانکنه …!
 
------------------- جوک خنده دار -------------------
 
یه افسانۀ قدیمی هست که میگه :
اونایی که شبا خوابشون نمیبره ؛به این دلیله که
تو فکر یه نفر دیگه بیدارن !
.
.
.
خووو کصافطااااااااا ؛ اینقد به من فکر نکنید دیگه!
بذارید یکم آسایش داشته باشیم باباااا
 
------------------- جوک خنده دار -------------------
 
یه همسایه داریم ،بی اعصاب
بی اعصاب میگم ،واقعا بی اعصابا!
یه بار رفتم در خونشونو زدم ،اومد دم در نه سلامی نه هیچی!
گفتم :سلام
گفت:چیه چی میخوای؟؟؟
من گفتم هیچی، سلام دادم
جواب سلاممو میخوام
انقد جملم تاثیرگذاربود ،کار از افق گذشت
تو اریب محو شد
مدیر بازدید : 92 جمعه 10 مرداد 1393 نظرات (0)
اعترافات جالب و خنده دار
   
اعترافات احمقانه, اعترافات جالب و خنده دار
اعتراف میکنم وقتی من کوچیک بودم مامانم برای اینکه خرابکاری یا شیطونی نکنم بهم میگفت من پشت سرم هم دوتا چشم دارم اگه کار بد کنی خیلی زود متوجه میشم.!منم از ترسم هیچ وقت به پشت سرش نگاه نمی کردم چون میترسیدم دو تا چشم ببینم
 
********* اعترافات خنده دار *********
 
اعتراف میکنم یه روز صبح که شدیدا خوابم میومد مامانم اشغال داد بندازم سطل زباله منم که چشمام وا نمیشد کیفمو انداختم سطل اشغال و با کیسه زباله رفتم مدرسه …قیافه ی دوستام سر صف هیچ وقت یادم نمیره
 
********* اعترافات خنده دار *********  
اعتراف میکنم روی زانوم باند پیچیدم تا به بهانه پا درد فردا همراه بابام نرم سر کار.صبح بابام صدام زد گفت :عزیز دلم هنوز پات درد میکنه؟ با حالت تضرع دست گذاشتم رو زانوی بانداژ شده و گفتم آره بابا جون.یه پس کله ای بهم زد و گفت پاشو بریم که دیر شده .داداشا و خواهرم هی میخندیدن.بعدا فهمیدم بابام شب که خواب بودم باند رو از زانوی چپم باز کرده بوده و روی زانوی راستم بسته بوده
 
********* اعترافات خنده دار *********  
اعتراف میکنم چند سال پیش که عموم فوت کرده بود من اولین بار بود که مراسم ختم می رفتم وقتی رسیدم مامانم اشاره کرد برم به زن عمو تسلیت بگم رفتم پیشش زن عمو بغلم کرد و گریه کرد و گفت عموت مرد عزیزم منم گفتم خودم می دونم زن عمو همه چادرو کشیدن رو صورتشون از خنده داشتن غش می کردن
 
********* اعترافات خنده دار *********  
اعتراف میکنم موقع عقد داییم بود تو محضر بودیم،منم مسئولیت کله قندارو به عهده گرفتم،موقعی که عاقد از زن داییم واسه سومین بار پرسید و زن داییم جواب بله رو داد منم از خوشحالی نفهمیدم چی شد کله قندا رو ول کردم و شروع کردم به دست زدن بعد چند ثانیه دیدم همه دارن میخندن تازه یادم اومد که کله قندارو رو سر عروس دوماد انداختم..
بیچاره زن داییم تا ۲روز سرش درد میکرد
 
********* اعترافات خنده دار *********
 
مامانم بیرون از خانه بود من و برادرم تصمیم گرفتیم برای پدر یخ در بهشت درست کنیم .برادرم یخ وشکر را آماده کرد من هم پودر رنگی فراهم کردم.معجون که آماده شد همه با هم خوردیم.چند دقیقه بعد دیدم چشمهای بابام سرخ شد وشروع کرد به بادگلو زدن.
مادرم به خانه برگشت به بابام گفت :چرا اینجوری شدی ؟بابا گفت نمیدونم این بچه ها یه چیزی دادن خوردم حالم یه جوری شده .
مامان گفت مگه چی بهش دادین ؟گفتم این مواد که میبینی.مادرم گفت:ای وای این که جوهر مخصوص رنگرزی قالیه.بعدفهمیدم چه دسته گلی به آب دادیم.جالب اینکه چون بابا بزرگتر بود برای احترام براش ۲ لیوان ریخته بودیم
 
********* اعترافات خنده دار *********  
 
اعتراف میکنم یه روز که از کلاس داشتم بر میگشتم خونه مامانم ز زد گفت ساندویچ همبر بگیر بیا من که منتظر تاکسی بودم تو فکر اینم بودم که کجا همبر بگیرم چند تا بسر جوون هم به فاصله ۱ متریم بودن که یهو یه تاکسی بوق زد منم حواسم نبود به جه مقصد بلند گفتم(همبر)… که چند نفر کناریم زدن زیر خنده منم از خجالت رفتم اون سمت خیابون
 
********* اعترافات خنده دار *********  
 
اعتراف میکنم یه روز دختر همسایه مونو توخیابون داشت میرفت بامامانش دیدم
نیشمو با ذوق زدگی تا بناگوشم بازکردم و گفتم
سلام مونا………. چطوری؟………
دیدم تحویلم نگرفت و مامانشم میخندید
اومدم خونه به مامانم گفتم این دختر همسایه چه زود بزرگ شد تا دیروز اینقد بود
گفت :کی
من:همین مونا دیگه دختر آقای …
گفت :اون مبیناست مونا مامانشه
 
********* اعترافات خنده دار *********
 
 اعتراف میکنم که وقتی بچه بودم میدیدم این مجری های تلویزیون مستقیم به ادم نگاه میکنند همش فکر میکردم منو میبینن چون هر جا چپ و راست میرفتم داشتن مستقیم منونگاه میکردن…من خنگول هم میرفتم زیر مبل یا از پشت پرده قایمکی نگاه میکردم ببینم بازم دارن نگاهم میکنن یا نه! همش درگیری ذهنیم این بود که آخه اینا از کجا فهمیدن من پشت پرده ام
 
********* اعترافات خنده دار *********
 
اعتراف میکنم شیش هفت ساله که بودم یه روز که کسی خونه نبود  یه طالبی ورداشتم خوردم میخاستم که مثلا بابام نفهمه پوستش و تخمه هاش ازپنجره ریختم پایین تخمه هاش ریخت تو سر پسر همسایمون اونم به بابام گفت
وقتی بابام به من گفت  ازین کارا نکن من بااعتماد به عرش عجیبی گفتم من نریختم که
 
********* اعترافات خنده دار *********
 
اعتراف میکنم
از ترس این که مامانو بابام بهم بگن کاری بکن از اتاقم بیرون نمیرم  الانم که اینو دارم میگم دستشویی دارم من برم بیرون عمرآ
 
********* اعترافات خنده دار *********
 
اقا اعتراف میکنم که
دوران دبستان تو کلاسمون یه پنکه داشتیم این پنکه خیلی تکون می خورد پنکه هم بالای سره دوستم بود اقا ما هم هی حواسمون بود که این افتاد سریع بپرم جلوش و به جای دوستم من بمیرم و تو روزنامه ها کلی تعریف کنن ازم
یه همیچین ادمیم من
 
********* اعترافات خنده دار *********  
 
اینجانب در سلامت کامل عقل اعتراف میکنم امروز در سن 20 سالگی از مادرم خواستم به یاد 2 سالگی بیاد و ناخونای منو بگیره اونم اومد و ناخونای منو همچین از ته چید
 
********* اعترافات خنده دار *********  
اعتراف میکنم بچه که بودیم می رفتم خونه مامان بزگمینا با پسرخاله هام بابرق 220فشار قوی قطار بازی میکردیم هرچیم میگفتن نکنید خشک میشید گوشمون بدهکار نبود الآن که فکر میکنم میبینم راست میگفتنا ما باورمون نمیومد
 
********* اعترافات خنده دار *********  
 
اعتراف میکنم یه بار یکی از آشنا هامون اومدن خونمون بعد یه پسر سه ساله داشتن (گودزیلا) انقد حرف میزد و فضول بود بهش گفتم این یه بازی مثلا تو یه زندانی هستی من گرفتم دستو پاشو بستم ولش کردم مامانشم نفهمید من یک پلیدم آره
 
********* اعترافات خنده دار *********  
 
اعتراف میکنم دیشب سردم شد ناخود آگاه رفتم کولر رو خاموش کردم
فک کنم دارم بابا میشم ¡¡¡
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 1947
  • کل نظرات : 5
  • افراد آنلاین : 195
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 390
  • آی پی دیروز : 36
  • بازدید امروز : 4,185
  • باردید دیروز : 56
  • گوگل امروز : 3
  • گوگل دیروز : 5
  • بازدید هفته : 4,185
  • بازدید ماه : 7,261
  • بازدید سال : 25,867
  • بازدید کلی : 565,146