loading...
سایت تفریح و سرگرمی،مطالب جنجالی،عکس ها و پست های فیس بوکی،استخدام،کاریابی،جوک،اس ام اس،اخبار،عکس،جدیدترین اخبار استخدامی،قیمت طلا و
مدیر بازدید : 96 پنجشنبه 16 مرداد 1393 نظرات (0)
همسر شما هم لجباز است؟
همسر لجباز,رفتار با همسر لجباز,لجبازی
لجبازی یک خصوصیت شخصیتی است که باعث می شود افراد کارهای بچگانه بکنند و تصمیم های غیر منطقی بگیرند. گاهی لحن صحبت زن یا شوهرها باعث می شود که همسرشان لجبازی کند.
اولین و مهم ترین توصیه برای رفتار با همسر لجباز، مدارا کردن است. جر و بحث  زن و شوهرها و اختلاف  نظر های آن ها باعث می شود که گاهی در گفت و گو با یکدیگر جانب انصاف را رعایت نکنند. لجبازی یک خصوصیت شخصیتی است که باعث می شود افراد کارهای بچگانه بکنند و تصمیم  های غیر منطقی بگیرند. کمبود اعتماد به نفس، نداشتن خود باوری و احساس شکست باعث لجباز شدن افراد می  شود. گاهی لحن صحبت زن یا شوهرها باعث می شود که همسرشان لجبازی کند. بنابراین زوج ها باید در گفتار و رفتارشان دقت لازم را داشته باشند و ببینند چه عمل یا رفتارهایی باعث واکنش همسرشان به صورت لجبازی می شود و سعی کنند از آن عمل ها پرهیز کنند.
نگذارید لجبازی به عادت تبدیل شود
ذکر این نکته هم ضروری به نظر می رسد که اگر همسری بعد از چند بار لجبازی به نتیجه مطلوب و خواسته خود برسد، این رفتار برای او به عادت تبدیل خواهد شد؛ بنابراین اگر مرد یا زنی مطمئن است که به درخواست همسرش جواب مثبت خواهد داد بهتر است در همان ابتدا او را به خواسته اش برساند ولی اگر قرار است به هیچ عنوان، کاری را انجام ندهد یک «نه» محکم و البته منطقی به همسرش بگوید و به هیچ وجه از نظرش برنگردد. در خصوص لجبازی باید به یک نکته کوچک، اما بسیار پر اهمیت توجه داشته باشید آن هم این که گاهی اوقات همسر شما لجبازی می کند، فقط برای این که احساس می کند شما خود را از او برتر می دانید. بنابراین اگر احساس کردید که لجبازی همسر شما به این دلیل است، در رفتار و لحن خود با همسرتان تجدید نظر کنید، طوری که او بداند شما اصلا چنین قصدی را ندارید.
چند توصیه برای رفتار با همسر لجباز
با این حال و اگر همسر لجبازی دارید، باید در رفتارتان یک سری نکات را رعایت کنید تا همسرتان مدام با شما لج و لجبازی نکند.
_ هیچ گاه در برابر لجبازی های همسرتان شما لجبازی نکنید چرا که در این صورت همسرتان هیچ گاه دست از لجبازی برنخواهد داشت و اوضاع زندگی تان هر لحظه بدتر خواهد شد.
_ وقتی که همسرتان عصبانی است، با او بحث نکنید بلکه در آن لحظه او را به آرامش دعوت کنید. همیشه خواسته  های تان را در آرامش به او بگویید.
_ بدانید فردی که لجبازی می  کند معمولا خودش می  داند که حق با او نیست اما هیچ وقت نمی  خواهد این را به زبان بیاورد، پس شما نیز اصراری نداشته باشید که او به لجباز بودنش اعتراف کند.
_ همیشه اشتباهات همسرتان را با احتیاط و مهربانی با او در میان بگذارید چرا که اگر او احساس کند، دارید تحقیرش می  کنید یا انتقادتان را توهین  آمیز به او منتقل می  کنید ممکن است با شما لجبازی کند و رفتارهای اشتباهش را نپذیرد و رویه  اش را تغییر ندهد.
_ در پایان هم به همسر خود کمک کنید، بیشتر با او حرف بزنید، بنای احترام و قدردانی را در خانه بگذارید و از او بخواهید که عادت لجبازی را ترک کند.
مدیر بازدید : 85 چهارشنبه 15 مرداد 1393 نظرات (0)
همه آرزوشونه جای تو باشن!
اعتماد به نفس ,اعتماد به نفس بالا ,اعتماد به نفس واقعی
اعتماد به نفس بالا می‌تواند شما را در هر زمینه ای از زندگی شگفت انگیز نشان دهد. از ظاهرتان گرفته تا حتی نحوه خوابیدن شما. این را فراموش نکنید که افرادی با اعتماد به نفس بالا، موفق‌تر و شاد‌ترند و از زندگی لذت بیشتری می‌برند.

اعتماد به نفس واقعی از شناخت عمیق و همه جانبه ما نسبت به خود، محیط و دیگران ریشه می گیرد و هر چه این شناخت بیشتر باشد بر روی اعتماد به نفس واقعی ما اثرات مثبت بیشتری می گذارد.

برای افزایش اعتماد به نفس روشهای مختلفی وجود دارد. شما این ده قدم را بردارید تا ببینید دنیا چطور به کام شما خواهد شد:
1. شناخت عمیق از خود، در جهت پی بردن به توانائیهای عظیم و پنهان خویش یكی از راه های اساسی افزایش اعتماد به نفس می باشد.

2. نقاط ضعف خود را نیز باید شناخته و در جهت رفع آنها اقدامات لازم را به كار بگیریم و در صورتی كه این كار عملی نباشد، با آنها مدارا كنیم یا از طریق دیگر به جبران آن بپردازیم. مثلاً اگر ناتوانی و محدودیت های جسمی مادرزادی و ارثی داریم از طریق افزایش توانایی های علمی یا هنری خود، این پدیده را جبران نماییم.
 
3. از مقایسه خود را دیگران دست بکشید. مشکل اینجاست که شما فقط قسمت کوچکی از شخصیت آن فرد را که در حال مقایسه‌اش با خودتان هستید می‌بینید. هر شخص به صورت متفاوتی فکر می‌کند، درک می‌کند، احساس می‌کند و یاد می‌گیرد. شما تنها فرد در این جهان هستید که قابلیتی خاص دارید. منظور من توانایی‌های خارق‌العاده نیستند بلکه روش و راهی است که شما برای حل یک مسئله از آن استفاده می‌کنید. یادتان باشد هیچ دو اثر انگشتی یکسان نیستند.
ما باید تنها خود را با گذشته های خود مقایسه كنیم و اگر عقب افتادگی یا ایستایی در ما بوجود آمده باشد، در رفع آنها گام برداریم و همیشه میل به پیشرفت و رشد را مد نظر خود قرار دهیم.
4. سپاسگزار باشید. به جای آن که به نداشته ها و نقاط ضعف خود تاکید کنید لیستی از چیزهایی که دارید تهیه کنید و هر روز زمانی را به قدردانی و سپاسگزاری اختصاص دهید. موفقیت های گذشته، مهارت های منحصر به فرد و حرکت های مثبت خود را مرور کنید.
 
5. از دیگران تعریف کنید. مثبت اندیش باشید. این به شما اجازه می‌دهد تا نقاط قوت دیگران را ببینید و از آن‌ها تعریف کنید. خوب این چه ربطی به اعتماد به نفس داشت!؟ وقتی شما از دیگران تعریف می‌کنید به طور حتم آن‌ها هم همین گونه با شما رفتار می‌کنند و از نقاط قوت شما می‌گویند.
6. به افراد محتاج کمک کنید. در ظاهر کمک به بیچارگان و درماندگان ممکن است این گونه به نظر برسد که این کار موجب ناراحتی می‌شود. اما شاید ندانید که کمک کردن به نیازمندان یکی از بهترین احساسات را در شما ایجاد می‌کند. افرادی که به صورت داوطلبانه این کار را انجام می‌دهند معمولاً افراد با اعتماد به نفس، با اراده ای هستند.
7. به نحوه ایستادن خود توجه کنید. اگر با سستی و بی حالی و شانه های افتاده صحبت می کنید، وقتی نسبت به آنچه انجام می دهید علاقه نشان نمی دهید و به خودتان عشق نمی ورزید این به این معناست که شما اعتماد به نفس کافی ندارید. در هنگام صحبت کردن صاف بایستید، سرتان را بالا بگیرید و تماس چشمی داشته باشید. با تمرین این موارد نه تنها احساس مثبتی در دیگران نسبت به خود ایجاد می کنید بلکه احساس قدرت بیشتری نیز می کنید.
8. در ردیف و صف جلو قرار گیرید. اکثر مردم در مدرسه، اداره و جلسات ترجیح می دهند در ردیف عقب قرار گیرند چون از مورد توجه قرار گرفتن وحشت دارند و در واقع اعتماد به نفس ندارند. تصمیم بگیرید برای رفع آن در ردیف جلو بنشینید و بر ترس خود غلبه کنید. نکته دیگر آنکه افراد با اعتماد به نفس بالا سریع راه می روند، آن ها همیشه جایی برای رفتن و دیدن دارند. حتی اگر عجله ندارید با انرژی حرکت کنید.
9. با صدای بلند صحبت کنید. اگر جزو گروهی هستید که از صحبت کردن با صدای بلند در جمع وحشت دارید از همین حالا شروع کنید. سعی کنید حداقل یک بار در گروه با صدای رسا صحبت کنید؛ از این روش نه تنها اعتماد به نفس خود را بالا می برید بلکه در جمع دوستان تان محبوب تر نیز می شوید.

10. آنقدر وانمود کنید تا به دستش بیاورید. ممکن است این حرف را قبلاً نیز شنیده باشید. به نظر من در مورد اعتماد به نفس واقعاً درست است. اگر شما در وضعیتی قرار بگیرید که احساس کردید اعتماد به نفستان کم شده، وانمود کنید که اعتماد به نفس بالایی دارید. مطمئن باشید که اثر می‌کند. در آن لحظه فکر کنید یک فرد با اعتماد به نفس و محکم هستید. سعی کنید ظاهرتان را هم کنترل کنید. بهتر است برای اینکه بتوانید سریع این کار را انجام دهید یک فرد با اعتماد به نفس را در ذهن تجسم کنید.

مدیر بازدید : 92 چهارشنبه 15 مرداد 1393 نظرات (0)
یک زندگی هیجان انگیز
تفکر خلاقانه ,تقویت خلاقیت, کودکان خلاق
درست است که انسان دارای توانایی ذاتی در تفکر خلاقانه است، اما با این وجود نقش محیط در بارورسازی و بروز این توانایی نقشی کلیدی دارد.

در این‌جا به شرایط و فضای حاکم بر خانواده که می‌تواند باعث تقویت خلاقیت شود پرداخته می‌شود.
 
** تو آزادی!
غالباً کودکان خلاق در خانواده‌هایی پرورش پیدا کرده‌اند که دارای آزادی مناسبی بوده‌اند، به بیان دیگر کودکان می‌بایست به بررسی و اکتشاف محیط اطراف خود بپردازند. میزان دستوراتی که والدین به ‌منظور رعایت مقررات در خانه به فرزندان می‌دهند گاه آن‌قدر زیاد است که شاید در زندان‌ها نیز چنین نباشد. خانواده می‌تواند با تأمین آزادی مناسب و امنیت روانی برای فرد به شادکامی و تقویت تفکر خلاق بپردازد.

 
** به همدیگر احترام بگذارید
احترام در خانواده باعث افزایش خلاقیت می‌شود. والدین می‌بایست فرزندان خود را به‌عنوان انسانی منحصر به فرد بپذیرند و از مقایسه کودکان و نوجوانان با یکدیگر بپرهیزند. به یاد داشته باشید که افراد خلاق، جسور و دارای رفتارهای عجیب می‌باشند و برخی از مطالعات نشان داده که گاه ممکن است این جسارت به برخورد در خانواده بیانجامد. ایجاد جو احترام‌آمیز در خانواده بر اعتماد‌ به نفس کودکان خواهد افزود و توانایی فرد را برای انجام رفتارهای ابتکاری افزایش می‌دهد.
 
** تو یک آدم مستقلی!
استقلال از ویژگی‌های شخصیتی دانش‌آموزان خلاق می‌باشد. لذا وقتی شرایط حاکم بر خانواده به‌گونه‌ای باشد که استقلال فرد تقویت شود، خلاقیت او نیز افزایش می‌یابد. گاه دیده می‌شود که مادر دارای اضطراب است و ضمن آن‌که خود به شوهرش متکی است فرزندش را نیز به خود وابسته نموده است (در واقع مادر به فرزند وابسته است). این‌گونه مادران می‌گویند: تا زمانی‌که فرزندم در کنارم می‌باشد خیالم آسوده است در غیر این‌صورت افکار ناخوشایند ذهنم را پر می‌کنند. بدینسان زمینه‌های استقلال فردی و فکری فرزندشان را می‌کاهند و شرایط برای تقویت خلاقیت تضعیف می‌شود.

** تشویق فعالیت‌های خلاق در خانواده
اغلب دیده می‌شود که والدین فرزندانشان را به‌خاطر کارهای خوب‌شان تشویق می‌کنند و از کنار رفتارهای خلاق عبور می‌کنند. مثلاً کودکی با چوب‌های کبریت و سیب‌زمینی چیزهای عجیبی هم‌چون سفینه فضایی می‌ساخت. مادرش نه تنها این فعالیت ابتکاری را تشویق نکرده بود بلکه از روانشناس می‌خواست به او کمک نماید تا رفتارهای فرزندش ادامه پیدا نکند و به‌جای آن به کارهایی بپردازد که برای او فایده دارد. بنابراین توصیه شده است که به‌جای آن‌که تنها به ترغیب بهترین عملکرد فرد بپردازیم به تشویق فعالیت‌های خلاق و جدید اقدام کنیم.

** خانواده به‌عنوان الگوی خلاق
یکی از عوامل مهم پرورش خلاقیت در خانواده، الگوهای خلاق است. گاه دیده می‌شود که خانواده به‌خصوص والدین دچار یکنواختی در زندگی می‌باشند به‌گونه‌ای که کاملاً خسته و دل‌تنگ می‌شوند. سال‌هاست که وقتی از مادران سوال می‌شود آیا در طول سال‌های گذشته نوع و طرز پخت غذاها و نیز سایر الگوهای عادتی خود را تغییر داده‌اند پاسخ منفی می‌دهند. آن‌ها سال‌هاست که رفتارهای بدیع و نوآورانه‌ای از خود نشان نداده‌اند. این دسته از خانواده‌ها باید بدانند که اگر هر روز را به شکلی نو آغاز نمایند به نشاط و آرامش دست می‌یابند و کمک می‌کنند که اندیشه‌های نو را در خود و فرزندانشان رشد دهند.
تفکر خلاقانه ,تقویت خلاقیت, کودکان خلاق
** یکم بخندید!

در خانواده‌های افراد خلاق، شوخ‌طبعی بسیار رایج است. جو حاکم بر این خانواده‌ها شاد و دارای تفریحات سالم است، بنابراین اگر شرایط حاکم بر خانواده همراه با درگیری‌های بین فردی و افسردگی باشد ممکن است خلاقیت به‌خوبی پرورش نیابد. سال‌هاست که شاهد بوده‌ایم پدران خسته از کار باز‌ می‌گردند و نه‌ تنها دارای نشاط و روحیه‌ای شاد نیستند بلکه روحیه خسته‌شان را به اعضای خانواده منتقل می‌سازند و بدین‌سان شوخ طبعی و شادابی در خانواده به‌عنوان شرایط تقویت‌کننده خلاقیت قربانی چهره‌های عبوس و خسته می‌گردد.

مدیر بازدید : 65 چهارشنبه 15 مرداد 1393 نظرات (0)
کدام گريه کودک نشانه افسردگي است؟
افسردگي,افسردگي در کودکان,نشانه های افسردگي در کودکان
 کودکان مراحل رشدي مختلفي را در زندگي مي‏گذرانند که شناخت آنها به والدين کمک مي‌کند منطقي‌تر با آنها رفتار کنند.
«دکتر! بچه‌ام زياد گريه مي‌کنه، مي‌ترسم افسرده باشه...»، «شنيدم لجبازي بچه نشانه افسردگي او است...»، «آيا برخورد بد والدين با بچه تاثيري در افسردگي‌اش ندارد؟» با اين مقدمه، در این مطلب با یک فوق‌تخصص روان‌پزشکي کودک و نوجوان، به گفت‌وگو نشستيم تا بيشتر در اين باره صحبت کنيم.
آيا لجبازي کودکان از علائم ابتلاي آنها به افسردگي است؟
تشخيص افسردگي کودکان به‌خصوص در سنين زير 3 سال کمي مشکل است زيرا با دوره‌هاي بدقلقي و لجبازي آنان اشتباه گرفته مي‌شود. به‌طور طبيعي کودک از 15 ماهگي تا 5/3 سالگي رفتارهاي لجبازانه و قشقرق‏هايي براي رسيدن به خواسته‌هايش دارد که شامل پا کوبيدن، سر کوبيدن، جيغ و داد کردن و... است. بروز اين رفتارها در اين سن کاملا طبيعي است، نه نشان‌دهنده افسردگي. به همين دليل تشخيص علائم افسردگي معمولا از حدود 3 سالگي به بعد راحت‏تر است.
با لجبازي کودک چطور بايد رفتار کرد که از نظر رواني لطمه‏اي به او وارد نشود؟
مهم‌ترين کار، مطالعه و افزايش آگاهي والدين از خصوصيات و ويژگي‌هاي روان‌شناختي کودکان در دوره‌هاي مختلف سني است که مي‏تواند در کنترل رفتارهاي آنها موثر باشد. مثلا پرت کردن حواس کودک از خواسته‏هايي که مي‌تواند او را به سمت لجبازي سوق دهد، ‏يکي از راه‌هاي کنترل لجبازي او است. در واقع مادر بايد همواره در فکر پيشگيري از بروز لجبازي و قشقرق باشد زيرا مديريت رفتار کودک وقتي در فاز قشقرق مي‌افتد، بسيار دشوارتر است. گاهي هم لازم است به خواسته کودک «نه» گفته شود. در اين صورت والدين بايد جديت لازم را در رفتار خود داشته باشند و با مشاهده لجبازي کودک مستاصل نشوند، کوتاه نيايند و نگران افسرده شدن او نباشند زيرا همان‌طور که اشاره شد، اين رفتارها در سنين نوپايي کاملا طبيعي است. البته مشابه اين رفتار را در دوره نوجواني هم تا حدي طبيعي مي‌دانيم چون طبق تعريف کنوانسيون کودک، دوره کودکي تا سن 18 سالگي است.
آيا عصبانيت کودک هم مي‏تواند نشانه افسردگي باشد؟
بله، اما اگر اين علائم از حدود 4-5/3 سالگي به بعد مداوم و حداقل 2 تا 3 هفته در کودک وجود داشته باشد، به افسردگي‌اش شک مي‌کنيم. يکي از علائم مهم افسردگي کودکان، تحريک‌پذيري و عصبانيت آنهاست. مثلا مي‏بينيد کودکي که تا چندي قبل خوش‌اخلاق بوده و مشکلي نداشته، حالا علاوه بر اينکه غمگين است خيلي زود عصباني مي‌شود و واکنش نشان مي‌دهد.
بسياري از کودکان بي ‏دليل گريه مي‏کنند. آيا اين علامت هم نشانه افسردگي است؟
کودک در طول دوره افسردگي حساس‌تر و زودرنج‌تر مي‌شود، سريع‌تر بغض مي‌کند و گريه‌کردن‌هايش افزايش مي‌يابد اما هر گريه‏اي نشانه افسردگي نيست. در افسردگي گاهي حتي کودک براي موارد بسيار بي‌اهميت تا يکي دو ساعت گريه مي‌کند و اين در کنار ساير علامت‌هاي افسردگي مي‌تواند خانواده را به افسرده‌بودن فرزند مشکوک کند. به عبارتي در دوران افسردگي، کودک دچار افت کيفي در زندگي مي‌شود، کمتر سراغ دوستانش مي‌رود، در بازي‌هاي گروهي شرکت نمي‌کند و از زندگي‌اش لذت نمي‌برد. والدين نبايد گريه‌کردن بچه‌ها را به افسردگي ارتباط دهند چون در بيشتر موارد اين‌طور نيست.
پس به راحتي نمي‏توان مشکلات رفتاري کودک را از افسردگي افتراق داد؟
خيلي هم سخت نيست چون مشکلات رفتاري کودک معمولا کيفيت زندگي او را مختل نمي‌کند. کودک بازي مي‏کند، مي‏خندد، با دوستانش ارتباط برقرار مي‏کند و... ولي افسردگي اختلالي است که روي کيفيت و زندگي طبيعي کودک اثر چشمگيري مي‌گذارد. در اين زمان است که والدين بايد به ابتلاي فرزندشان به افسردگي شک کنند و او را نزد روان‌پزشک ببرند.
والدين تا چه اندازه در بروز افسردگي کودکشان نقش دارند؟

در صورتي که کودک در محيط خانواده مورد بي‌توجهي و غفلت، کودک‌آزاري جسمي، تنبيه سخت و... قرار بگيرد، قطعا در معرض ابتلا به افسردگي قرار خواهدگرفت. احتمال ابتلا به افسردگي در کودکاني که يکي از والدين آنها افسرده است، 2 برابر و در کودکاني که هر 2 والد آنها افسردگي را در زندگي تجربه کرده‏اند، 4 برابر بيشتر از ساير کودکان است. علاوه بر ژنتيک، عوامل هورموني، استرس‌هاي روزمره زندگي، فشار والدين و... هم ‌مي‌تواند در ايجاد و بروز افسردگي کودک نقش داشته باشد.

مدیر بازدید : 104 شنبه 11 مرداد 1393 نظرات (0)
دوست داشتنی باشید
   
انسان دوست داشتنی,دوست داشتن,دوست داشتن خود
شاید  در وجودتان و در اعماق روحتان  می دانید که خدا دوستتان دارد و ارزشی بی حساب دارید. قدم بعدی این است که باید  آن چه را که هستید به حداکثر برسانید.
بعضی از مردم دارای ویژگی هایی هستند که مثل مغناطیس دیگران را به طرف شان می کشاند. آن ها چیزی بیشتر از یک انسان دوست داشتنی هستند.  این ویژگی جذاب و حالت روحی مسحور کننده ، اکتسابی است و می توان آن را آموخت و کسب کرد.
اسراری وجود دارند که می توانند به شما کمک کنند به فردی گیرا و پرجاذبه تبدیل شوید:
 
باید از خودتان شروع کنید
اگر می خواهید در ایجاد ارتباط با مردم برنده باشید، ابتدا باید خودتان برنده باشید. اگر شخصیت برنده ای برای خود نسازیم، در ارتباط با دیگران هم بازنده خواهیم بود.
در واقع به دو دلیل قانع کننده باید با خودتان شروع کنید:
* اول اینکه اگر سالم نباشید ، نمی توانید شاد باشید.
تا گرفتار افسردگی ، فشارهای روانی ، یا اضطراب هستید، نمی توانید شاد و راضی باشید
* نمی توانید آنچه را که ندارید ، ببخشید
هیچ کس بدون کمک به خودش ، نمی تواند صادقانه به دیگران کمک کند.
 چه طور یک برنده باشیم؟
یک فرد برنده کامل و سلامت ، ارزشمند است. برنده بودن در خالص ترین شکل خود ارتباطی به عمل شما ، حقوق تان، یا قدرت پول در آوردن تان ندارد. این مسئله فقط به ارزش شما و این که آیا آن را دارید یا نه، بستگی دارد. وقتی شما اعتقاد پیدا می کنید که ارزش دارید، و وقتی در همان وضعیتی که هستید احساس امنیت می کنید، یک برنده هستید.
هر چه را که باعث حس نا امنی در شما می شود را فراموش کنید و از خودتان بپرسید چگونه می توانم طوری ارزش های خودم را افزایش بدهم که نه به حال خودم بلکه به حال دیگران هم مفید باشم؟
با چند روش می توانید این کار را انجام دهید
- ارزش تان را بشناسید
ما بارها به خاطر تصمیماتی که می گیریم، یا شرایطی که سر راهمان سبز می شوند، در زندگی سقوط می کنیم، مچاله می شویم و در گل و لای می غلتیم. شاید احساس کنیم بی ارزش شده ایم و در نظر خودمان و دیگران ارزش مان را از دست داده ایم. ولی با وجود اتفاقاتی که افتاده یا خواهد افتاد، هرگز ارزش مان را به عنوان یک انسان از دست نمی دهیم. هیچ چیز نمی تواند آن را از ما بگیرد. هرگز این را فراموش نکنید.
- ارزش تان را بپذیرید
همه ما مسائلی داریم که آرزو می کنیم کاش می شد آن ها را در مورد خودمان تغییر دهیم. شاید با ظاهری که دوست دارید متولد نشده باشید. یا قدتان به آن بلندی که می خواهید نباشد. نهایتا باید آن ها را قبول کنید. یا می پذیرید، یا ارزش فردی تان را رد می کنید.
 
- بر ارزش تان بیفزایید
شاید شما قبلاارزش تان را شناخته و آن را پذیرفته باشید . شاید  در وجودتان و در اعماق روحتان  می دانید که خدا دوستتان دارد و ارزشی بی حساب دارید. قدم بعدی این است که باید با غلبه بر مسائلی، یا حل مشکلاتی که قدرت ایجاد تغییر در آن ها را دارید، آن چه را که هستید به حداکثر برسانید.
شاید عادات بدی دارید، یا نگرش های شما نیاز به بازبینی دارند. همه ما مشکلاتی داریم که می توانیم بر آن ها پیروز شویم. توانایی هایتان را کورکورانه محدود نکنید. آن ها را به مبارزه بطلبید و به رشدتان ادامه دهید.
- ارزش تان را باور کنید
وقتی ارزش تان را شناختید، آن را پذیرفتید و بر آن افزودید، سرانجام باید آن را باور کنید.
اگر اعتقاد ندارید که چیزی باارزش برای ارائه دادن به فردی دیگر یعنی خودتان دارید، هرگز نمی توانید در ارتباط با دیگران هم موفق عمل کنید. شما بزرگ ترین دارایی خودتان هستید.
همه با ارزشند و چیز با ارزشی برای ارائه به دیگران دارند. باید آن را کشف کنید.
هر چه را که باعث حس نا امنی در شما می شود را فراموش کنید و از خودتان بپرسید چگونه می توانم طوری ارزش های خودم را افزایش بدهم که نه به حال خودم بلکه به حال دیگران هم مفید باشم؟ فهرستی از کارهایی که می توانند باعث اصلاح تان شوند( مثل ترک عادات بد و از این قبیل) و همین طور قدم هایی که می توانید در جهت این اصلاحات بردارید، تهیه کنید.
مدیر بازدید : 70 شنبه 11 مرداد 1393 نظرات (0)
چگونه انسانی یادگیرنده باشیم؟
 
انسان یادگیرنده,اهمیت یادگیری,دلیل موفقیت
بزرگان بازار، هر‌یک موفقیت خود را به دلایلی چند، نسبت می‌دهند. فیلیپ کاتلر، پدر بازاریابی مدرن، در‌میدان‌بودن و آموختن از آن را دلیل موفقیت خود می‌داند، لستر ووندرمن از بزرگان روش بازاریابی مستقیم، یادگرفتن از حرفه‌ای‌ها و حس‌یادگیری و سرآمدی مداوم؛ جک تروت، مطالعه و آموختن از کتابها؛ پاتریشیا سی‌بولد، متخصص در زمینه‌ی تجربه‌ی مشتری، کنجکاوی برای مشاهده و یادگیری از رفتارهای مردم و اعتقاد به دانش انسانی و روحانی؛ دان شولتز، مبتکر ارتباطات بازاریابی یکپارچه، نقش استادی خلاق و نوآور؛ و آل ریس، شوق به آموختن همیشگی را مایه موفقیت خود می‌داند.
اهمیت یادگیری، در ارتقای عملکرد انسان نهفته است. یادگیری، آموزشی است که منجر به تغییر رفتار می‌شود. بنابراین آموزش، ابزاری برای رسیدن به هدف یادگیری است. شرط توسعه سازمانها و انسانهای مدرن، یادگیری است. زیرا که یادگیری، موضوع توسعه و زمینه‌ساز آن است. از این‌رو انسانهای آگاه و یادگیرنده، همواره در تکاپوی بهبود رفتارهای خویش بوده و موانع مُخلّ یادگیری را از سر راه برمی‌دارند. انسانهای یادگیرنده، عضلات ذهنی منعطفی دارند. همانگونه که داروین بیان می‌دارد، "نه قوی‌ترین موجودات و نه هوشمندترین‌شان نیستند که بقای خود را حفظ می‌کنند، بلکه انطباق‌پذیرترین موجوداتند که می‌توانند حیات آینده خود را تضمین کنند."
 انسانهای یادگیرنده افزون بر این، سرآغاز سازمانهای یادگیرنده هستند؛ سازمانهایی که یکایک پرسنل آن از قابلیت‌هایی منحصربه‌فرد برخوردار بوده و هر یک از ایشان از مدیرعامل گرفته تا نیروهای میزپذیرش، به شکل مداوم در حال یادگیری و مهارت‌افزایی‌ هستند. یادگیری در این قبیل سازمانها در اولویت بوده و خردجمعی سازمان مبتنی بر یادگیری سیستمی افزایش می‌یابد. این سازمانها رسالت و آرمانی مشترک داشته و در جهت دستیابی به این اهداف، تلاشی جمعی  صورت می‌دهند و در این مسیر ضمن شکستن الگوهای ذهنی فاقدکارایی و پارادایمها و چارچوبهای قدیمی، جور دیگر دیدن و اندیشیدن را می‌آموزند و خود را در چارچوب بسته‌ی ذهن محصور نمی‌کنند.
انسانهای یادگیرنده فارغ از میزان تجربه و آشنایی خود با علوم مختلف، اسیر دام غرور و موفقیت نشده و فروتنانه همچون میوه‌ای کال از درخت پربار دانش ارتزاق می‌کنند.
اهمیت یادگیری تا بدانجا است که حتی مکانیزم آن در برخی جانداران نظیر زنبورهای عسل که مهندسین طبیعت لقب گرفته‌‌اند نیز مشاهده می‌شود. چند روز قبل، خبری را خواندم که دانشمندان مبتنی بر مکانیزم یادگیری در زنبورعسل، رباتی یادگیرنده ساخته‌اندکه توانایی فکرکردن و یادگیری را تا حدی دارا است. زنبورها برای یادگرفتن مشاهده می‌کنند و این ربات نیز براساس همین سازوکار طراحی شده است. تلاش‌های این‌چنینی ناشی از درک اهمیت یادگیری است.
 انسان یادگیرنده، سازمان یادگیرنده را بوجود می‌آورد و سازمانهای یادگیرنده جامعه یادگیرنده را بنا می‌کنند. پیتر سنگه، بزرگ نظریه‌پرداز سازمانهای یادگیرنده، تأکید دارد که تمامی انسانها در اعماق وجودشان یادگیرنده هستند و نظام هستی و کائنات در حال حرکت به سوی ایجاد جامعه‌ای یادگیرنده است. چرا که ادامه بقا و حیات بشر در گرو آموختن بوده و یادگیری، نوعی از لذت درونی و اساساً الزامی اجتماعی است که گنج درون بشر محسوب می‌شود. به قول بزرگی، انسان یادگیرنده هرگز دانا نمی‌شود (چون همیشه در مسیر دانایی است). و هرگز نادان نمی‌ماند. پس در مقام یک فعال کسب‌وکار و یا در هر کسوت و لباسی، همواره خود را دانشجو و شاگرد همیشگی بازار و دیگر ارکان هستی بدانیم.
 از این‌رو، یادگیری بویژه در محیط آشفته و دریای متلاطم کسب‌وکار عنصری ضروری و حیاتی است، که ‌می‌تواند به مزیت رقابتی افراد و سازمان‌ها تبدیل شود. هرچند که به قول ارسطو، "ریشه‌های آموختن به تلخی‌گراید، اما به طور حتم میوه آن شیرین است". با این وجود، آموخته‌های دیروز، دوای فردا نخواهند بود و به‌سرعت رنگ می‌بازند. اماآموختن روش یادگیری، مهارتی بدون تاریخ انقضاء و مادام‌العمر است. هرچند که  این مهم بویژه از دید برنامه‌ریزان آموزشی کشور مغفول مانده است و مدارس و آموزشگاهها، چگونه آموختن را به کودکان نمی‌آموزند.
اما چرا این مسأله تا به این حد دارای اهمیت است؟
عموماً پدربزرگهای ما در تمام زندگی خود یک شغل داشتند که از کودکی وارد آن شده بودند. یکی کشاورز بود و دیگری نجار، و کمتر اتفاق می‌افتاد که فردی شغل خود را ترک کند و به حرفه دیگری بپردازد. پدران ما اما به چندشغله بودن روی آوردند و به عنوان مثال پدر من که کشاورز بود. زمستانها از روستا به شهر می‌آمد و در کارخانه‌ی ایران دوچرخ به کار جوشکاری می‌پرداخت. اما فارغ‌التحصیلان کنونی مراکز آموزشی در طول عمر کاری خود و ظرف چند ماه، چندین مسیر شغلی را امتحان می‌کنند که نمی‌توان نام آن را اشتغال گذاشت. به اعتقاد کارشناسان امر، این مسأله به دلیل انقلاب عصر دیجیتالیسم و تأثیر آن در فرایندهای کار حرفه‌ای است.
اما این آمار قابل‌تأمل را هم در نظر بگیریم: طبق آمار موثق، حدود یک سوم از کسب‌وکارهای مندرج در فهرست فورچون500، هر 15 سال یک‌بار از صحنه روزگار و گردونه رقابت محو می‌شوند. در طرف دیگر طیف، از هر 10 کسب‌وکار نوپا، 9 مورد ظرف سه سال شکست می‌خورند. عامل اصلی زوال زودهنگام کسب‌وکارها، می‌تواند ناکامی در یادگیری و شکست در انطباق با شرایط باشد. به همین دلیل است که آینده‌ی تجارت را از آن سازمانهای اصطلاحاً آفتاب‌پرستی و یادگیرنده می‌دانند؛ سازمانهایی که به سرعت خود را با شرایط وفق می‌دهند وبه‌علاوه دانشجوی خوبی برای بازار هستند.
چگونه انسانی یادگیرنده باشیم و سازمانهای یادگیرنده بوجود آوریم؟
 سازمان‌های یادگیرنده وابسته به وجود انسانهای یادگیرنده‌اند. نمی‌توان تنها با داشتن مدرک تحصیلی، به رشد و پیشرفت در کسب‌وکار امید بست، چرا که آموخته‌های دانشگاهی رفته‌رفته با تغییر شرایط رنگ می‌بازند. ولی بازاریانی که یک دست، در دست دانش داشته و با دست دیگر نبض بازار را دارند، می‌توانند به موفقیت خود امیدوار باشند. انسانهای یادگیرنده، سبک آموختن خود را می‌دانند. سبک آموختن یعنی راهی که ما از طریق آن یاد می‌گیریم. برخی از ما، به شکل دیداری و بصری می‌آموزیم. به این معنا که از طریق مشاهده یاد می‌گیریم. ما با دیدن تصاویر و نمودارها، مطالب زیادی می‌آموزیم و به‌علاوه به فیلم‌ها علاقه‌مندیم. برخی دیگر از ما به شیوه شنیداری یاد می‌گیریم. به‌ این‌ معنا که از طریق شنیدن می‌آموزیم. ما دوست داریم به نوارها و پادکست‌ها و نیز صدای ‌رادیو گوش کنیم.
یادگیرندگان شنیداری، وقتی بهترین یادگیری را دارند که اطلاعات به شکل زبان شنیداری به آنها ارائه شود. بنابراین، این عده بویژه درکلاسهایی که تأکید روی سخنرانی  و بحث کلامی باشد، یادگیرندگان قابل هستند. حال آنکه یادگیرندگان دیداری وقتی بهترین عملکرد در یادگیری را دارند که اطلاعات را در قالب تصاویر و نمودارها و فیلم‌ها دریافت کنند. این افراد درکلاسهایی که مدرس از ویدیو پروژکتور، فیلم، تصویر، متن پرینت شده، نگارش روی تخته ... استفاده زیاد می‌کند بیشتر می‌آموزند.
و اما یادگیرندگان دسته آخر، یادگیرندگان لمسی – جنبشی هستند که در محیط‌های آزمایشگاهی و هنگامی که بتوانند چیزی را از نزدیک لمس کنند، عملکرد خوبی را به نمایش می‌گذارند. بنابراین آنها در محیطهای عملی و کارگاهی بهترین نتیجه را می‌گیرند. لذا مشخص است که سبک یادگیری افراد، به نوعی استعداد ذاتی آنها است و افراد باید در هنگام انتخاب تخصص وشغل خویش به شیوه‌ی یادگیری خود نیز توجه داشته باشند. البته گاهی برخی از تمامی شیوه‌های یادگیری به نسبت‌های مختلف بهره می‌برند، اما به هر ترتیب تمایل به یک جانب بیش‌تر است. شناسایی دقیق شیوه‌ی یادگیری و بهره‌گیری بهینه از آن، می‌تواند به وجه تمایز برندهای شخصی مبدل شود. بنابراین برندهای شخصی نیز همانند برندهای سازمانی باید به بهترین طریق ممکن یادگیری را تمرین کنند.
مدل MASTER در یادگیری
تبدیل‌شدن به یک انسان یادگیرنده می‌تواند در قالب مدل master  انجام گیرد. این مدل، روشی علمی برای مهارت‌یافتن در زمینه‌های مختلف بویژه در حوزه کسب‌وکار است که از سرواژگان معادل عبارات انگلیسی زیر استخراج شده است:
•    انگیزش ذهنی  :(Motivating your mind)
انگیزش، مقدمه‌ی یادگیری است و نگرش غلط و یا منفی نسبت به یادگیری، در فرآیند آن ایجاد اختلال خواهد کرد. به این معنا که اگر نخواهیم یاد بگیریم، نمی‌توانیم بیاموزیم.
•    کسب اطلاعات (Acquiring the information)
   همانطور که  پیش‌تر گفته شد، کسب و ذخیره‌سازی اطلاعات باید به شیوه‌ای که کاملاً متناسب با ترجیحات حسی یادگیرنده باشد انجام گیرد.
•    کنکاش معنا (Searching out the meaning)
از برکردن و حفظ بی‌قاعده مطالب، منجر به ایجاد دانش نمی‌شود. بلکه دانش، زاییده‌ی جست‌وجو و ذهنی جویش‌گر است. لذا باید با بازارگردی و تجربه آموخته و پیاده‌سازی آنها در کسب‌وکار ، اطمینان حاصل کنیم که موضوع را به شکل تمام و کمال آموخته‌ایم.
•    آزادکردن ظرفیت ذهن(Triggering the memory)
استراتژی‌های بسیاری برای آزادسازی ظرفیت نامحدود ذهن وجود دارد. ارتقای مهارتهای شخصی از جمله راهکارهای تبدیل ظرفیت‌های بالقوه ذهنی به ظرفیت بالفعل است که تقاضا می‌کنم در این خصوص به کتاب 40 گفتار پیرامون ارتقای مهارتهای شخصی در کسب‌وکار مراجعه کنید. جالب آنکه در اخبار آمده بود که محققان توانسته‌اند یک بالگرد را تنها به کمک نیروی ذهن انسان و انتقال امواج از طریق کلاه EEG به پرواز درآورند، که این دستاورد نشانگر ظرفیت بسیار بالای ذهن آدمی است. برای آشنایی بیشتر با ابزارهایی نظیر EEG که در پزشکی و نیز بازاریابی کاربرد یافته‌اند، به کتاب نورمارکتینگ: نظریه  وکاربرد، مراجعه کنید.
 
•    به نمایش درآوردن دانسته‌ها (Exhibiting what you know)
دانسته‌های خود را در اشکال مختلف مثل سخنرانی برای دیگران (حتی یک نفر) و یا آوردن روی کاغذ، تجلی دهید. این روش هم به عمیق شدن دانش آدمی و هم خودآزمون‌گری مهارتهای شخصی، کمک شایانی می‌کند.
•    تأمل در خصوص روش یادگیری(Reflecting on how you’ve learned)
در خصوص تجربه یادگیری خود ( نه آن چیزی که آموخته‌ایم، بلکه چگونگی یادگیری‌مان) کمی بیندیشیم، تا به یک روش جامع  و کامل برای یادگیری دست یابیم. تفکر عمیق و درون‌نگری به این شیوه، موجب روشن شدن نقاط ضعف می‌شود.
پیروی از مراحل فوق، ما را به سمت تبدیل شدن به انسانی یادگیرنده رهنمون می‌سازد و البته تجربه عملی این مراحل در بازار است که به دانش آموخته‌شده عمق می‌بخشد و آن را ملکه ذهن می‌کند. پس در لباس یک فروشنده، مدیر و یا فردی علاقمند به حوزه کسب‌وکار و بازاریابی، خود را دانشجوی همیشگی بازار بدانیم و از آموزش غافل نشویم.
مدیر بازدید : 66 جمعه 10 مرداد 1393 نظرات (0)
چگونه جریان انرژِی خودتان را پیدا کنید
 
احساس شادی و لذت,جریان انرژی ,توانید جریان انرژی
وقتی جریان انرژِی خود را پیدا کنید از انجام کارها لذت می برید و احساس شادی و لذت خواهید داشت ،جریان انرژی به اوج رسیدن توجه است زمانی که شما به طور کامل غرق در انجام دادن کاری هستید!
راهنمایی هایی که به شما کمک می کنند تا خود را در لحظات گم کنید
حتما برای شما هم پیش آمده که وقتی از چیزی لذت می برید گذر زمان را احساس نمی کنید!  یک گفتگو با یک دوست با اینکه ساعت ها طول می کشد، اما به نظر چند دقیقه می آید. شما شروع به کار کردن روی پروژه ای می کنید و ناگهان نیمی از روز سپری می شود. شما تصمیم می گیرید که قبل از خواب، چند صفحه مطالعه کنید و ناگهان متوجه می شوید که نیمی از شب گذشته است!
این ها تجربیاتی هستند که روانشناس Mihaly Csikszentmihalyi از آن ها تحت عنوان جریان انرژِی (flow) نام می برد. جریان انرژی به اوج رسیدن توجه است زمانی که شما به طور کامل غرق در انجام دادن کاری هستید.
یکی از مسائل جالب و شگفت انگیز در مورد جریان انرژی این است که احساس خوبی دارد. به طور کلی، صحبت کردن، فکر کردن سریع منجر به خوشحالی شما می شود. (این مسئله یکی از دلایلی است که چرا موزیک تند اغلب باعث خوشحالی در شما می شود) وقتی شما در چیزی کاملا غرق می شوید که منجر به جریان انرژِی (flow) می شود، بسیار خوشایند و لذت بخش است.
اگر شما در جستجوی این حالت ذهنی هستید، کارهای کمی وجود دارند که باید آن ها را انجام دهید:
مهارت های خود را ارتقاء دهید
زمانی که مشغول یادگیری هستید، نمی توانید خود را در کاری غرق کنید. شما باید تلاش زیادی برای توجه به آن چیزی که انجام می دهید، داشته باشید. بعد از این که در این زمینه ماهر شدید، بیشتر به این مسئله توجه می کنید که آن کار را به اتمام برسانید تا به نحوه ی انجام کار.
احساس شادی و لذت,جریان انرژی ,توانید جریان انرژی
خودتان را به چالش بکشید
به نظر می آید که جریان انرژی زمانی اتفاق می افتد که شما درگیر مسئله ای هستید که در محدوده توان شما قرار دارد. وقتی که چیزی بسیار مشکل است، مستاصل کننده است. وقتی که چیزی بسیار آسان است، ذهن شما به چیزهای دیگر توجه می کند. بنابراین در پی چیزی باشید که واقعا نیاز به مبارزه دارد.
چیزی که باعث حواس پرتی می شود را کنار بگذارید.
جریان انرژی را زمانی حس می کنید که توجهتان از چیزی که در اطرافتان در حال اتفاق افتادن است، منحرف شود . موبایل، ایمیل، فیس بوک می توانند شما را از آن چه که انجام می دهید، منحرف کنند. اینها را دور از دسترس خود قرار دهید. مثلا با خاموش کردن موبایل و کامپیوتر.
مدیتیشن کنید
منبع دیگر حواس پرتی، صحبت تک نفری است که شاید درون ذهن شما اتفاق بیفتد. این صدا در ذهن شما می تواند راه جریان انرژی (flow) را سد کند . تعدادی از تحقیقات پیشنهاد می کنند که مدیتیشن و انجام یوگا به افراد کمک می کند تا به جریان انرژی دست یابید.
بدنتان را درگیرکنید
ممکن است فکر کنید که مغزتان مانند کامپیوتر است که بدن شما را کنترل می کند. اما، این باعث می شود که بدن و ذهن شما به طور عمیقی به هم پیوند بخورند. هرچه بیشتر در مورد کاری که انجام می دهید، درگیر شوید، ذهن شما نیز بیشتر پیروی خواهد کرد. بنابراین درگیر کردن بدنتان در یک عمل می تواند به شما در دستیابی به جریان انرژی کمک کند.
به طور خلاصه، زمانی که روی چیزی تمرکز می کنید، خودتان را به چالش می کشید یا روی چیزی که مهارت دارید کار می کنید و یا حتی از نظر فیزیکی درگیر می شوید، شما می توانید جریان انرژی (flow) خود را بیابید.
مدیر بازدید : 73 جمعه 10 مرداد 1393 نظرات (0)
برای داشتن فعالیت های مغزی خوب لطفا به این موارد دقت کنید
  
 دغدغه بسیاری از افراد جامعه داشتن حافظه‌ای قوی و ذهنی پویا و داشتن تمرکزی زیاد است،البته دانستن این نکته خالی از لطف نیست که بدانید داشتن ذهنی سالم و پویا در گرو داشتن بدنی سالم و پویاست زیرا سلامت تک‌تک اعضای بدن به نحوی بر عملکرد ذهنتان می‌تواند تأثیر داشته باشد و از قدیم نیز گفته‌اند که عقل سالم در بدن سالم است ، در این مقاله ما با هم چندین روش را که برای بهبود حافظه و افزایش تمرکز مفید است را با یکدیگر مرور می‌کنیم.
یک - چندوظیفگی را فراموش کنید
حافظه‌ای قوی ,داشتن حافظه‌ای قوی,بهبود حافظه
بسیاری از افراد فکر می‌کنند که توانایی انجام همزمان چندوظیفه، نشانه توانایی بالای ذهنی آن‌هاست که البته تا حدودی درست فکر می‌کنند ولی واقعیت امر این است که ذهن هر فرد درآن‌واحد میزان خاصی توانایی تمرکز دارد که اگر ما همزمان چند کار ذهنی را انجام دهیم مثلاً اگر ما هنگام رانندگی با تلفن همراه خود کار کنیم درواقع میزان تمرکزی که ذهن ما می‌تواند درآن‌واحد داشته باشیم را بین دو کار تقسیم می‌کنیم که نتیجه آن کاهش تمرکز ما بر روی تک‌تک کارهاست که نتیجه آن چیزی جز کاهش کیفیت انجام کارها برای ما نمی‌شود،
لذا برای اینکه کاری را که می‌خواهیم انجام دهیم باکیفیت انجام دهیم بدون شک بایستی صرفاً درآن‌واحد همان کار را انجام دهیم وگرنه کیفیت انجام کار ما به‌واسطه تقسیم تمرکز کاهش میابد. پس یکی از راه‌های بهبود تمرکز و افزایش توانایی تحلیل برای هر شخص انجام و بررسی یک کار درآن‌واحد است.
دو - ورزش کنید
حافظه‌ای قوی ,داشتن حافظه‌ای قوی,بهبود حافظه
غذای ذهن هر فرد گلوکز خالص است، درواقع سوخت‌وساز ذهن هر شخصی در گرو ورود حجم مناسب گلوکز به مغز او می‌باشد، و نکته جالب در این است که این حجم گلوکز از طریق جریان خون به مغز انسان منتقل می‌شود حال اگر شما بخواهید که حجم خون ورودی به مغزتان را افزایش دهید یکی از راه‌های مؤثر آن ورزش کردن است زیرا شما با ورزش کردن می‌توانید سرعت جریان خون خود را افزایش دهید،
البته نکته دیگری که نبایستی به‌آسانی از کنار آن بگذریم این است که ورزش کردن ما بایستی به‌صورت منظم و با برنامه اصولی و هم شامل ورزش‌های هوازی و هم ورزش‌های قدرتی باشد، همه ما به تأثیر ورزش بر سلامتی فیزیکی خود واقف هستیم ولی متأسفانه عده اندکی وجود دارند که به تأثیر ورزش بر روی سلامتی ذهن خود واقف‌اند.
بنابراین اگر می‌خواهید که ذهنی توانمند داشته باشید پس حتماً ورزش کردن را در دستور کار روزانه خود به هر نحو ممکن قرار دهید. البته ناگفته نماند که در مورد حجم ورزش کردن هم نظرات متفاوتی وجود دارد ولی برای مثال هفته‌ای 150 دقیقه ورزش کردن توصیه شده است.
سه - از خواب خود به‌هیچ‌وجه کم نکنید
حافظه‌ای قوی ,داشتن حافظه‌ای قوی,بهبود حافظه
بسیار در مورد تأثیر کم‌خوابی و بی‌خوابی بر روی سلامت افراد شنیده‌ایم ولی خیلی جالب است که بدانید که کم‌خوابی و یا بی‌خوابی تأثیر بسیار منفی بر روی ذهن انسان دارد و اصولاً ذهن انسان را هیچ‌چیز مثل بی‌خوابی نمی‌تواند آزار برساند، تحقیقات ثابت کرده که ذهن انسان‌ها در طول روز مطالب را وارد ذهن خود می‌کند و در طول شب هنگام استراحت این مطالب ورودی را برای خود طبقه‌بندی می‌کند تا در صورت نیاز در اسرع وقت آن‌ها را بازیابی کند حال اگر شما به خود بی‌خوابی دهید به‌صورت خودآگاه بر روال طبقه‌بندی مطالب در ذهن خود خلل وارد کرده و همچنین باعث فراموشی و خستگی زیاد در طول روز می‌شوید.
از طرف دیگر شاهد هستیم که بی‌خوابی بسیار بر تمرکز افراد تأثیر می‌گذارد و تمرکز افراد را تا حد زیادی کم می‌کند، بنابراین اگر می‌خواهید که ذهنی پویا و شاداب و همچنین تمرکز زیاد داشته باشید بایستی حتماً در حدود 8 ساعت در شبانه‌روز بخوابید و با توجه به بدن خود خواب کافی داشته باشید البته چرت‌های میان‌روزی هم می‌تواند مفید و تمرکز زا باشد به شرطی که بیش از 40 دقیقه به طول نیانجامد زیرا چرت بیش از این مقدار به خواب شب شما لطمه وارد می‌کند که این باعث بی‌خوابی شما در شب هنگام می‌شود.
چهار - به‌اندازه کافی امگا 3 مصرف کنید
حافظه‌ای قوی ,داشتن حافظه‌ای قوی,بهبود حافظه
بررسی‌ها نشان می‌دهد که مصرف غذاهای مضر برای بدن یقیناً برای ذهن شما نیز مضر خواهند بود و همچنین روغن‌های مفید موجود در ماهی ازجمله امگا 3 و روغن‌های مفید موجود در خشکبار بسیار برای ذهن و مغز شما مفید است زیرا این مواد باعث ترمیم سلول‌های مغز شما می‌شوند و به طبع باعث بهبود حافظه شما می‌گردند، البته جا دارد که بیان کنیم که غذاهایی که برای مغز شما مفید است دقیقاً برای قلب شما نیز مفید هستند زیرا این سبک غذاها باعث افزایش حجم جریان خون در بدن شما می‌شوند که این قضیه رابطه کلیدی با عملکرد مغز شما دارد.
پنج – به‌اندازه کافی ویتامین مصرف کنید
حافظه‌ای قوی ,داشتن حافظه‌ای قوی,بهبود حافظه
همان‌طور که در رابطه با امگا 3 و فواید آن برای ذهن انسان قبلاً گفته شد در اینجا نیز لازم است که در رابطه با خواص ویتامین‌های مختلف برای بدن و متعاقباً ذهن انسان مختصری بیان کنیم، بدن انسان به مواد معدنی مختلفی برای بقا و رشد خود نیاز دارد که ویتامین‌ها نیز جزو حیاتی آن‌ها هستند اصولاً بدون ویتامین‌ها بدن انسان و همچنین مغز انسان نمی‌تواند به‌درستی رشد و نمو پیدا کند و حتی برای برخی ویتامین‌ها هستند که نبودشان باعث توقف کارکرد آن ارگان می‌شود، پس جهت بهبود حافظه خود تا حد توان خود ویتامین مصرف کنید البته فراموش نشود که مصرف بیش‌ازحد برخی از ویتامین‌ها نیز می‌تواند به همان اندازه که مفید است مضر واقع شود.
شش - اجتماعی بمانید
حافظه‌ای قوی ,داشتن حافظه‌ای قوی,بهبود حافظه
تحقیقات ثابت کرده که افراد دارای روابط خوب اجتماعی نسبت به افراد منزوی دارای ذهن خلاق‌تر و پویاتری هستند ، زیرا داشتن روابط اجتماعی این امکان را به شما می‌دهد که در شرایط روحی روانی مختلفی قرار بگیرید که نیازمند تصمیم‌گیری باشد که این موضوع بدون شک باعث ایجاد طراوت برای ذهن شما می‌شود و شما را بسیار به سمت داشتن ذهن پویا سوق می‌دهد لذا تا جای ممکن روابط اجتماعی خود ا قوی و قوی‌تر کنید تا متعاقباً ذهن خود را قوی و قوی‌تر کنید.
هفت - به خود استرس راه ندهید
حافظه‌ای قوی ,داشتن حافظه‌ای قوی,بهبود حافظه
در رابطه با استرس کم گفته نشده و همه ما بدون شک به عوارض بسیار مضر و خطرناک داشتن استرس و اضطراب واقف هستیم ولی خالی از لطف نیست که اندکی این موضوع را ازنقطه‌نظر پزشکی بیشتر باز کنیم، تحقیقات ثابت کرده که افراد در هنگام داشتن استرس به هر دلیل ممکن دچار یک سری تغییرات هورمونی در بدن خود می‌شوند که مجموعه این ترشحات هورمونی باعث ایجاد نوعی اثرات بلندمدت خطرناک بر روی تمام بافت‌های بدن بخصوص ذهن انسان می‌شود به‌گونه‌ای که ثابت‌شده علت اصلی سرطان بدون شک استرس است حال چه رسد به تأثیرات منفی بر روی مغز انسان که بسیار حساس نیز می‌باشد.
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 1947
  • کل نظرات : 5
  • افراد آنلاین : 211
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 389
  • آی پی دیروز : 36
  • بازدید امروز : 3,644
  • باردید دیروز : 56
  • گوگل امروز : 3
  • گوگل دیروز : 5
  • بازدید هفته : 3,644
  • بازدید ماه : 6,720
  • بازدید سال : 25,326
  • بازدید کلی : 564,605