loading...
سایت تفریح و سرگرمی،مطالب جنجالی،عکس ها و پست های فیس بوکی،استخدام،کاریابی،جوک،اس ام اس،اخبار،عکس،جدیدترین اخبار استخدامی،قیمت طلا و
مدیر بازدید : 58 چهارشنبه 15 مرداد 1393 نظرات (0)
رازهای زندگی رضا صادقی که نمی‌دانستید!
رازهای زندگی رضا صادقی که نمی‌دانستید!
گوشه های ناگفته از زندگی پادشاه رنگ ها
رضا صادقی یكی از پرطرفدارترین خواننده‌های پاپ ایران است. خواننده‌ای كه راه سختی را طی كرد تا به این‌جا رسید. خواننده‌ای شهرستانی با صدایی خاص و سبكی متفاوت كه در تهران همان‌قدر او را دوست دارند كه در بندر. رضا صادقی زندگی پرفراز و نشیبی داشته كه گزیده‌ای از آن را در اینجا می‌خوانید.
 
رضا صادقی,زندگی رضا صادقی,رضا صادقی خواننده پاپ
 
یك
مهتاب بود. باد در كوچه‌های گلی تاریك می‌پیچید. پنجره خانه‌های كاهگلی یكی‌یكی تاریك می‌شد و خبر از خواب آرام ساكنان می‌داد. جیرجیرك‌ها در كوچه‌ها آواز می‌خواندند و باد صدای عوعوی سگ‌ها را از كوچه‌ها می‌گذراند و به خانه‌ها می‌رساند. ساعتی كه از شب گذشت، غیر از یكی از پنجره‌های خانه‌ای كوچك كه حیاطی نقلی داشت با یك نخل كه خرماهای آن را تازه چیده بودند، پنجره روشنی در كوچه باقی نماند. از آن پنجره صدای گریه كودكی می‌آمد و با تاریكی شب و آواز جیرجیرك‌ها می‌آمیخت.
صدای گریه وقتی آرام می‌شد كه صدای لالایی اوج می‌گرفت. پشت پنجره مادری برای كودك بیمارش آواز می‌خواند و خواهر و برادرهای كودك كنار آن‌ دو نشسته بودند و به سرنوشت تلخی فكر می‌كردند كه روزگار برای كودك رقم زده. رضای كوچك تازه از بیمارستان برگشته بود. مریض شده بود و مادر او را برای درمان برده بود.
- این قرص‌ها رو بخوره، این آمپول رو هم بزنه. خوب می‌شه.

مادر رضا قرص‌ها و آمپول را از داروخانه گرفت. آمپول را به پرستار داد و رفت پشت پرده، بدون این‌كه بداند این آمپول برای همیشه سرنوشت پسرش را عوض خواهد كرد. بعد از آمپول حال رضا بد شد. مدتی گذشت تا فهمیدند آمپول اشتباه بوده. آمپول عوارض جبران‌ناپذیری داشت. رضا را فلج كرد و تا آخر عمر، لذت دویدن و خرامیدن را از او گرفت. رضا برگشته بود خانه و با صدای لالایی مادر خوابش برده بود. پنجره روشن آن خانه تا نزدیكی‌های صبح خاموش نشد.

دو
رضای كوچك كنار ایستاده و به بازی بچه‌ها نگاه می‌كند. پسرهای كوچه همه جمع هستند. دمپایی‌ها را از پا درآورده‌اند، با عرق‌گیر و شلوارهای كوتاه، 2 تكه آجر 2 طرف كوچه گذاشته‌اند و با توپ پلاستیكی 2لایه، یك لایه قرمز و یك لایه آبی، فوتبال بازی می‌كنند. عباس توپ را از زیر پای حمید درمی‌آورد، علی عباس را به زمین می‌زند و می‌دود. خاك كوچه از جای قدم‌هایش بلند می‌شود و توپ همراه او تا دروازه می‌دود.
 
محمد پایش را پیش می‌آورد تا جلوی توپ را بگیرد، اما نمی‌تواند. توپ از بین پای او و از بین آجرها رد می‌شود و صدای فریاد بچه‌ها بلند می‌شود: «گـل!»رضا كنار ایستاده و به عصاهایش تكیه كرده است. رضا به پاهایش نگاه می‌كند و به بچه‌ها كه باز دارند چابك و سبك دنبال توپ می‌دوند. رضا اما دلش فوتبال بازی كردن نمی‌خواهد. او هیچ وقت به بچه‌هایی كه پای سالم دارند و می‌دوند حسودی‌اش نمی‌شود. چیزی كه رضا را محسور كرده، فوتبال و بازی نیست. رضا صدایی شنیده و دلش رفته. او آرزوی داشتن یك ساز را دارد.‌ سازی‌ كه بنشیند، رضا او را در آغوش بگیرد، بنوازد و غصه‌های كودكانه‌اش را با صدای آن سهیم شود. رضا به بازی بچه‌ها نگاه می‌كند و به ساز نداشته‌اش فكر می‌كند.‌ سازی‌ كه آرزویش است. آرزویی كه زندگی‌اش را عوض خواهد كرد. اما رضا می‌داند به این زودی و با این وضع مالی خانواده، حالا حالاها باید آن را فراموش كند.
 
رضا صادقی,زندگی رضا صادقی,رضا صادقی خواننده پاپ
 
 سه
تهران، خیابان آزادی، طبقه ششم یك ساختمان قدیمی در خیابان اسكندری. خانه رضا اینجاست. او تازه از بندرعباس به تهران آمده و این خانه كوچك و نمور را برای زندگی پیدا كرده. پولش به خانه دیگری نمی‌رسد. رضا با كهنگی و كوچكی خانه مشكلی ندارد. تنها سختی او بالا رفتن از این همه پله است. 16 پله اول را بالا رفته و به نفس‌نفس افتاده. می‌داند كه چاره‌ای ندارد و مجبور است سعی كند.
 
نفس عمیقی می‌كشد، عصا را می‌گذارد روی پله بالایی، وزنش را روی آن می‌اندازد و تنش را بالا می‌كشد. پای اول بالا رفت. حالا نوبت پای بعدی است. عصای چپ را روی پله می‌گذارد و آن پایش را هم بالا می‌كشد. حالا باید از اول شروع كند تا یك پله دیگر بالا برود. یك پله می‌شود 16 پله و به طبقه دوم می‌رسد. بعد سوم و چهارم و پنجم و ششم در پیش است، رضا می‌نشیند. عصا را كنار می‌گذارد و خستگی در می‌كند. فكر می‌كند دیگر نمی‌تواند. 100 پله را باید هر روز پایین و بالا برود. آن هم با این پاها كه یاری‌اش نمی‌كنند. اما نه. حالا وقت پشیمانی نیست.
 
رضا به بندرعباس فكر می‌كند. به این‌كه هر چه می‌توانست را آن‌جا آموخته و حالا نوبت پایتخت است كه فتحش كند. رضا در بندر هم می‌توانست ساز بزند و هماهنگ بسازد. آلبومی منتشر كرده بود و خیلی‌ها او را می‌شناختند. اما بندر دیگر برای او كوچك شده بود. او فكرهای بزرگ‌تری در سر داشت. بخش زیادی از آرزویش باقی بود و می‌دانست كه برای آن مجبور است تلاش كند. حتی اگر این تلاش بالا رفتن و پایین آمدن هر روزه از 100 پله نفس‌گیر باشد. نفسی تازه می‌كند، عصا را روی پله بعد می‌گذارد و خودش را بالا می‌كشد.

چهار
رضا دارد لباس می‌پوشد. پیراهن مشكی‌اش را تن می‌كند. شلوار مشكی، جوراب‌ها و كفش‌های مشكی براقش را می‌پوشد. موهایش را محكم می‌بندد و شال‌گردن مشكی‌اش را دور گردن می‌اندازد. ریشش را شانه می‌زند، عصاها را برمی‌دارد و راه می‌افتد. امشب برای خواندن در یك عروسی دیگر قرار گذاشته. این كار را دوست ندارد اما مجبور است. خرج زندگی در تهران بیشتر از این حرف‌هاست.
 
باید اجاره خانه را بدهد، خرج خورد و خوراكش را دربیاورد و در عین حال راهی برای پیشرفتش باز كند. نوازنده و استودیو در تهران بیش‌ از تصورش خرج برمی‌دارد. رضا راه می‌افتد. پایش را كه به مجلش می‌گذارد صدای تشویق بلند می‌شود. او را می‌شناسند و دوستش دارند. رضا میكروفون را دست می‌گیرد و می‌خواند. مردم همراهی‌اش می‌كنند و رضا به روزی فكر می‌كند كه می‌تواند روی استیج بخواند. چشم‌هایش را می‌بندد و صدای طرفداران را می‌شنود. قند توی دلش آب می‌شود. مردم ترانه‌هایش را به یاد دارند. چشم‌هایش را باز می‌كند و می‌فهمد كجاست، دلش می‌گیرد.
 
دلش از اتفاقات بدی كه در تهران برایش می‌افتد می‌گیرد. صفای همشهری‌هایش این‌جا نیست. رضا به این مردم عادت ندارد. فكر می‌كند مجبور است عادت كند. باید بتواند گلیمش را از آب بیرون بكشد. باید با همه این‌ها كنار بیاید تا بتواند كار كند. باید روحیه‌اش را حفظ كند. باید قوی باشد. باز چشم‌هایش را می‌بندد و خودش را روی استیج تصور می‌كند. می‌خواند و مردم را به شوق می‌آورد.
 
رضا صادقی,زندگی رضا صادقی,رضا صادقی خواننده پاپ

پنج
رضا در خانه جدیدش نشسته و به آهنگی خوب برای ترانه جدیدی فكر می‌كند كه به تازگی سروده. رضا برای آلبوم‌هایش محتاج هیچ‌كس نیست. خودش می‌تواند شعر بگوید و آهنگ بسازد. رضا تلفن جواب می‌دهد. درباره قراردادی جدید است. رضا نمی‌پذیرد. او با سبك جدیدش، ترانه‌های ساده و لباس مشكی پرطرفدارش آن‌قدر معروف شده كه خیلی‌ها دوست داشته باشند با او كار كنند. رضا موسیقی را خوب می‌شناسد و فقط بهترین‌ها را می‌پذیرد. رضا بی‌حاشیه است.
 
فكر می‌كند باید با جایی مصاحبه كند و این شایعه عجیب و غریب مشكی‌پوشی‌اش كه نمی‌داند از كجا آمده را تكذیب كند. هر وقت به آن فكر می‌كند عصبی می‌شود. شایعه شده او با همسرش در جاده تصادف كرده. خودش فلج شده و همسرش را از دست داده و از آن به بعد مشكی می‌پوشد. رضا فكر می‌كند باید بگوید كه مشكی برای او عزا نیست. فقط یك پرچم است. نمادی كه او را متمایز می‌كند.

شش
رضا روی استیج ایستاده. نور صحنه روشن است و مردم را درست نمی‌بیند اما می‌داند كه چند نفرند. نفس‌های‌شان را حس می‌كند.
- من، رضا صادقی عاشقتونم!
صدای تشویق جمعیت فراتر از تصورش است. رضا به نوازنده‌های بندری‌اش اشاره می‌كند. همه آماده‌اند. میكروفون را بالا می‌گیرد.
- مشكی رنگ عشقه.
میكروفون را رو به جمعیت می‌گیرد. صدای مردم بلند می‌شود.
- مث رنگ چشای مهربونه.

او مثل یك سلطان روی سن ایستاده. مردم ترانه‌هایش را حفظ هستند. هم در كنسرت‌ها دیده و هم در كوچه و خیابان بارها و بارها شنیده. شروع به خواندن می‌كند و همه او را همراهی می‌كنند. رضا می‌داند چطور هوادارانش را راضی كند. می‌داند كه باز هم مثل همیشه مردم راضی به خانه برمی‌گردند. رضا به مادرش فكر می‌كند. به خانه‌ای كه در گذشته داشتند و به خانه‌ای كه الان دارند. رضا به فیلم «بی‌خداحافظی» فكر می‌كند. فیلمی كه قرار است بر مبنای سرگذشت عجیب و سخت زندگی او ساخته شود و خودش قرار است در آن بازی كند. رضا می‌داند كه در پایان راه نیست.

 

ترانه آخر را می‌خواند. مردم یك لحظه هم آرام نمی‌مانند. چند بار می‌رود و می‌آید تا بالاخره كنسرت را تمام می‌كند. رضا خوشحال است و راضی. هیچ‌چیز نتوانسته جلوی او را بگیرد. او زندگی را شكست داده. سوار پورشه مشكی‌رنگش می‌شود و روشن می‌كند. صدای تشویق‌ها هنوز توی گوشش است. نفس عمیقی می‌كشد و راه می‌افتد.

مدیر بازدید : 101 سه شنبه 14 مرداد 1393 نظرات (0)

تصاویر متفاوت از چهره های مشهور در شبکه های اجتماعی (15)

چهره های مشهور در شبکه های اجتماعی

تصاویر متفاوت از چهره های مشهور در شبکه های اجتماعی
* روشنک عجمیان در یک جمع صمیمی
تصاویر متفاوت از چهره های مشهور در شبکه های اجتماعی
* سلفی احمدرضا احمدی، مجری ورزشی در کنار حسین رفیعی و سیاوش مفیدی
تصاویر متفاوت از چهره های مشهور در شبکه های اجتماعی   
* رامسین کبریتی در کنار خانواده اش
 چهره های مشهور در شبکه های اجتماعی   
* محمدرضا شریفی نیا در کنار امیر یل ارجمند و سعید نیکپور. این عکس مربوط به فیلم معمای شاه است که برای دهه فجر آماده میشود.
تصاویر متفاوت از چهره های مشهور در شبکه های اجتماعی
* رضا صادقی: جاتون خالى يه طبعت گردى باحالى بود ... فارغ از كار و درگيرى ..... زود بيدار شدن از خواب هـم نعمتيه ..... احسان هـميشه برادر خوبم بوده و هست
تصاویر متفاوت از چهره های مشهور در شبکه های اجتماعی
* سیروان و زانیار خسروی در کیش قبل از کنسرت سیروان
تصاویر متفاوت از چهره های مشهور در شبکه های اجتماعی
* علی صالحی و امیر نوری در شیراز
تصاویر متفاوت از چهره های مشهور در شبکه های اجتماعی
* سیاوش مفیدی در کاخ سروستان
تصاویر متفاوت از چهره های مشهور در شبکه های اجتماعی
* تعطیلات عید فطر آنا نعمتی در ویلای شمال
تصاویر متفاوت از چهره های مشهور در شبکه های اجتماعی
* ویشکا آسایش و تیم کوهنوردی اش در رشته کوه های البرز
تصاویر متفاوت از چهره های مشهور در شبکه های اجتماعی
* الناز شاکردوست و خرید گل
تصاویر متفاوت از چهره های مشهور در شبکه های اجتماعی
* محمدرضا هدایتی که به جرگه خوانندگان پیوسته و اخیرا با اجرای کنسرت این روند را تکمیل کرد. در کنار خوانندگان محبوب، زانیار خسروی و محسن یگانه.
تصاویر متفاوت از چهره های مشهور در شبکه های اجتماعی
* تینا آخوندتبار : زندگي تلخ نيست...زندگي همچون نت هاى موسيقى،بالا و پايين دارد،گاهى آرام و دلنواز،گاهى سخت و خشن،و گاهى هم شاد.از لحظه لحظه ى زندگيتون لذت ببريد
تصاویر متفاوت از چهره های مشهور در شبکه های اجتماعی
* حرکت زیبای مازیار فلاحی در بازدید از کودکان محروم.
تصاویر متفاوت از چهره های مشهور در شبکه های اجتماعی
* سلفی محسن افشانی در آسانسور
تصاویر متفاوت از چهره های مشهور در شبکه های اجتماعی
* رضا گلزار با به اشتراک گذاشتن این عکس که مربوط به سکانسی از سریال "ساخت ایران" است اعلام کرده که این سریال به زودی از شبکه تهران پخش خواهد شد.
تصاویر متفاوت از چهره های مشهور در شبکه های اجتماعی
* هدیه تهرانی که فعالیت زیادی در شبکه های اجتماعی ندارد، هر از چند گاهی یک عکس قدیمی به اشتراک میگذارد. این هم یکی از آن عکس هایش در کنار مهران مدیری.
تصاویر متفاوت از چهره های مشهور در شبکه های اجتماعی
* سلفی سحر دولتشاهی
تصاویر متفاوت از چهره های مشهور در شبکه های اجتماعی
* سلفی هانیه توسلی
تصاویر متفاوت از چهره های مشهور در شبکه های اجتماعی
* مجید اخشابی و محمود پاک نیت در شیراز
تصاویر متفاوت از چهره های مشهور در شبکه های اجتماعی
* دانیال عبادی در فیلم جدیدش
تصاویر متفاوت از چهره های مشهور در شبکه های اجتماعی
* الهام پاوه نژاد و دخترش
تصاویر متفاوت از چهره های مشهور در شبکه های اجتماعی
* کامبیز دیرباز و دخترش نیاز
تصاویر متفاوت از چهره های مشهور در شبکه های اجتماعی
مدیر بازدید : 84 سه شنبه 14 مرداد 1393 نظرات (0)

خانم بازیگر ایرانی در گوشه خیابان زندگی می‌کند ! + تصاویر

ثریا حکمت با بیان اینکه در وضعیت مالی خیلی بدی به سر می‌برم، گفت: بعد از 35 سال کار و 61 سال سن، من را به‌عنوان پیشکسوت قبول ندارند. درنتیجه از چندی دیگر در چادر زندگی می‌کنم.

خانم بازیگر ایرانی در گوشه خیابان زندگی می‌کند
ثریا حکمت اظهار کرد: صاحبخانه ودیعه اجاره را بالا برده که از توان من خارج است و تصمیم دارم اثاث‌هایی که برایم باقی مانده را بفروشم و با پول آن دخترم را به خوابگاه بفرستم و خودم هم در خیابان چادر بزنم. وی با بیان اینکه در سال گذشته هم سه روز در چادر زندگی کرده است، گفت: آن موقع هم به‌دلیل اینکه اجاره خانه‌ام عقب افتاده بود، صاحبخانه از پول ودیعه‌ام کم کرده بود که دیگر پولی برای خانه گرفتن نداشتم.
بعد از کمک پنج میلیونی ارشاد توانستم جایی را اجاره کنم. این بازیگر با بیان اینکه با مشکلات زیادی زندگی را می‌گذراند، ادامه داد: سال گذشته تصمیم گرفتم دو بار خودم را از بین ببرم و اقدام به این کار هم کردم اما موفق نشدم. الان کل دندان‌هایم را کشیده‌ام و هزینه درمان آن‌ها را ندارم. برای گرفتن بودجه به همه‌جا رفته‌ام.
حتی چندی پیش به‌سراغ همسر آقای انصاری که مالک بازار مبل هستند، رفتم اما باز هم اتفاقی نیفتاد و نمی‌دانم این همه بودجه در مملکت جابه‌جا می‌شود، چرا من بعد از این همه سال فعالیت هنری نباید سهمی از آن داشته باشم؟
وی افزود: به خانه سینما رفتم، آنجا هم گفتند خودمان 500 میلیون تومان بدهی داریم و نمی‌توانیم کمک کنیم. خانه پیشکسوتان هنر هم می‌گوید چون به‌عنوان هنرمند درجه دو معرفی شده‌ام، نمی‌توانند کمک کند.
 در صورتی که در فیلم‌های زیادی نقش اول بازی کرده‌ام. البته با صحبت‌هایی که با آنجا شده قرار است 150 هزار تومان به من بدهند. ثریا حکمت ادامه داد: به وزارت ارشاد نامه نوشتم و درخواست کمک کرده‌ام.
 زمانی آقای انتظامی (عزت‌الله) به ما کمک می‌کرد اما دیگر خسته شد و الان دیگر جواب تلفن را هم نمی‌دهد. اخیرا آقای ایوبی ماهی 350 هزار تومان ماهیانه تعیین کرده‌اند و 180 هزار تومان هم از طرح تکریم می‌گیرم اما این مبلغ حتی نصف اجاره خانه‌ام هم نمی‌شود. «آواز قو» آخرین فعالیت سینمایی حکمت محسوب می‌شود.
 این بازیگر که بیش از 10 سال است فعالیت بازیگری ندارد در آثار دیگری چون «نقطه ضعف»، «تصویر آخر»، «خواستگاری»، «نیش» و فیلم به‌یاد ماندنی «ای ایران» ناصر تقوایی به ایفای نقش پرداخته است.
خانم بازیگر ایرانی در گوشه خیابان زندگی می‌کند
 
خانم بازیگر ایرانی در گوشه خیابان زندگی می‌کند
 
خانم بازیگر ایرانی در گوشه خیابان زندگی می‌کند
مدیر بازدید : 110 سه شنبه 14 مرداد 1393 نظرات (0)
لعیا زنگنه و دخترش+تصویر
اخبار فرهنگی - لعیا زنگنه و دخترش+تصویر
لعیا زنگنه (زادهٔ ۱۳۴۴ در تهران) از بازیگران سینما و تلویزیون است. او دارای مدرک کارشناسی تئاتر از دانشگاه هنر می‌باشد، یک دوره کلاس آموزش نقاشی را نیز گذرانده‌است.
 
اخبار,اخبار فرهنگی ,لعیا زنگنه
مدیر بازدید : 163 سه شنبه 14 مرداد 1393 نظرات (0)
سیندرلا در تلویزیون ایران کیست؟ +عکس

سیندرلا در تلویزیون ایران کیست؟ 
سریال «آوای باران» به کارگردانی «حسین سهیلی‌زاده» مدتی است که هر شب از شبکه سه سیما روی آنتن می‌رود. «آزاده زارعی» بازیگر نقش باران یکی از این بازیگران جدید است که ماجراهای سریال حول محور شخصیت او می‌گردد.زارعی متولد 10 خرداد سال 1368 است.
  سریال «آوای باران» به کارگردانی «حسین سهیلی‌زاده» مدتی است که هر شب از شبکه سه سیما روی آنتن می‌رود و با توجه به ماجرای دراماتیکی که دارد توانسته مخاطبان بسیاری را به خود جلب کند.
 
یکی دیگر از موارد مورد توجه در این سریال، استفاده «سهیلی‌زاده» از بازیگران و چهره‌های جدید است که توانسته‌اند در مقابل چهره‌های باسابقه‌تر تلویزیون خوب عمل کنند.«آزاده زارعی» بازیگر نقش باران یکی از این بازیگران جدید است که ماجراهای سریال حول محور شخصیت او می‌گردد.زارعی متولد 10 خرداد سال 1368 است و کارگردانی خوانده. آنچه در ادامه می‌خوانید گفت‌وگو با این بازیگر است:

درباره حضورتان در تلویزیون بگویید. چهر‌ه‌تان برای مخاطب چهره جدیدی است.
بله. در حقیقت «آوای باران» اولین سریالی است که بازی کرده‌ام.

پس قبلا تجربه حضور جلوی دوربین را داشته‌اید.
بله قبلا کار کرده‌ام ولی همان‌طور که گفتم این سریال، اولین سریالی است که در آن حضور داشته‌ام.

چه شد که برای حضور در این سریال انتخاب شدید؟
در حقیقت تیم آقای سهیلی‌زاده با من تماس گرفتند و من به ایشان معرفی شدم. از من تست گرفته شد و تا آخرین لحظه که جلوی دوربین آمدم، نمی‌دانستم که برای این نقش انتخاب شده‌ام.
 
اخبار,اخبار فرهنگی,بازیگر نقش باران,آزاده زارعی
 
چقدر با نقش باران آشنایی داشتید؟ با پیچ‌ و خم‌های داستان آشنا بودید؟
توضیحی که به من دادند این بود که «باران» یک شخصیت 2 وجهی است. یک دختری است که بچگی‌اش را در یک خانواده مرفه گذرانده است. در واقع این دوگانگی بود که هم ذات بچگی‌اش را نگه‌دارد با فرهنگی که درآن رشد پیدا کرده است و هم وجهی که از نشست و برخاست با تیم شکیب در او رسوخ کرده است.

گاهی هم خیلی «لات» می‌شود.
دقیقاً طبق صحبت‌هایی که با آقای سهیلی‌زاده کرده‌بودم، باران فقط جاهایی که عصبانی می‌شود، ‌لحن لاتی‌اش بیرون می‌زند و در باقی موارد ذات دختر شاهزاده و مؤدبش را دارد. فقط جاهایی که عصبانی می‌شد این لحنش بالا می‌رفت. یعنی در برخورد با موقعیت‌ها لحنش عوض می‌شد.

ایفای چنین نقشی برای یک دخترخانم که تجربه اول سریال خود را سپری می‌کند، مقداری سخت است. برای رسیدن به این وجه از شخصیت باران، مشاهداتی هم داشتید یا فقط تمرین کردید؟
شیوه مشاهده که در مورد چنین آدمی راحت است. چون در اطراف ما آدم‌هایی با این ویژگی‌ها وجود دارند. فقط کافی است نگاهی به سر چهارراه‌ها و پشت چراغ قرمزها داشته باشیم. خانم‌ها و بچه‌های کار را می‌بینیم که ما بدون توجه از کنارشان عبور می‌کنیم. فقط کافی است مدتی در حرکات و رفتارشان دقت کنیم تا نوع لحنشان را پیدا کنیم.
 
من پیش از این مشاهدات با آقای سهیلی‌زاده خیلی حرف زدم و با راهنمایی‌های ایشان و البته شخصیت‌پردازی نویسندگان در فیلمنامه به «باران» رسیدم. حتی یک جاهایی باران زیادی «لات» می‌شد که آقای سهیلی‌زاده جلوی آن را می‌گرفت و می‌گفت که نه زیاد است و کمش کن. در مجموع تلاش نویسنده، کارگردان و خود بازیگر به نظرم موثر بود که این لحن و این بازی اتفاق افتاد.

باران گاهی اوقات با همان لحن خود دیالوگ‌های وزن‌دار و شعرگونه هم می‌گوید.
آنها کاملا نوشته نویسنده‌ها بود که من فقط تلاش کردم لحن درست را هنگام ادای آنها بگیرم تا به این دیالوگ‌ها لطمه وارد نشود.

سریال «آوای باران» اولین حضور شما در تلویزیون است. فیلمنامه کامل نیست و شما هم به چنین فضاهایی اشراف نداشتید. این موضوع برایتان سخت نبود؟
فکر می‌کنم نه. درست است که سریال است اما در زندگی عادی هم تو خبر نداری که یک ساعت دیگر قرار است چه اتفاقی برایت بیفتد. اتفاقاً به نظرم این هوش و ذکاوت تیم ما را می‌رساند که تو می‌روی بازی می‌کنی و نمی‌دانی بعدش چه اتفاقی قرار است برایت بیفتد. این موضوع به نظر من کمک می‌کند به حس بازیگر. من اگر بدانم بعدا قرار است چه اتفاقی بیفتد ناخودآگاه روی بازیم تاثیر می‌گذارد.

در سریال به شما می‌گویند «سیندرلا». آنچه که در کودکی برای او اتفاق افتاده شبیه به ماجرای قصه سیندرلاست. البته همین موضوع این حس را برای مخاطب ایجاد می‌کند که قرار است در آخر قصه نیز همه چیز شبیه داستان سیندرلا به خیر و خوشی تمام شود.

واقعاً هم تا به حال یک بخشی از زندگی‌اش شبیه سیندرلاست. «باران» زندگی دیگری دارد، مال یک جای دیگری است، کودکی‌اش چیز دیگری است و الان همه شرایطش عوض شده است.

یعنی با توجه به سابقه‌ای که شکیب از زندگی باران می‌داند به او لقب سیندرلا را داده است؟
در حقیقت بچه‌هایی که از کودکی با او بزرگ شده‌اند و دیده‌اند که در کودکی جنس او با آنها فرق داشته لقب سیندرلا را برایش انتخاب کرده‌اند. حتی آفرین هم به باران می‌گوید اینقدر تو ادا و اصول داری که با همه ما متفاوت هستی. بچه‌ها به او این نام را داده‌اند و رویش مانده است. حتی در یک قسمتی شکیب به باران می‌گوید که تو با بقیه فرق می‌کنی.
 
اسم «سیندرلا» یک نوستالوژی برای خود باران دارد و در دوران کودکی هم قصه‌ای که زیور برای او تعریف می‌کند سیندرلا و ماجراهای نامادری‌اش است. تا اینکه بعدها وقتی که در آن خرابه به او می‌‌گویند سیندرلا خودش هم با این نام انگار ارتباط برقرار می‌کند و آن را دوست دارد. به خاطر اینکه یاد زیور می‌‌افتد و فکر می‌کند او نامادری‌اش بوده و حالا او آواره شده. در حقیقت باران خودش از اسم سیندرلا استقبال می‌کند و تا آخر هم سیندرلا می‌ماند.

همان‌طور که پیش‌تر گفتم، چون داستان سیندرلا را همه ما می‌دانیم که عاقبت به خیر می‌شود فکر نمی‌کنید با این دید مخاطب بداند الان که به این بچه می‌گویند سیندرلا آخر و عاقبتش خوب می‌شود؟
شما شک نکنید ما مخاطب را غافلگیر می‌کنیم. قول می‌دهیم در مورد تمام کاراکترها بیننده غافلگیر می‌شود.

تعاملات شما با بازیگران مقابلتان چطور بود؟ مخصوصا آقای مهران احمدی.
اصلا جلوی آقای احمدی بازی کردن سخت است چون من می‌دیدمش و بازی ایشان را دوست دارم. تک تک‌ بازیگران به من کمک کردند و فقط لذت بردم از اینکه با آنها همکاری داشتم.

تعامل هم داشتید که گاهی بگویند چطور بازی کنید؟
همفکری بله ولی همه چیز زیر نظر آقای سهیلی‌زاده بود. در نهایت آقای سهیلی‌زاده بودند که می‌گفتند چه چیزی باید انجام شود و چه چیزی نباید انجام شود.

کار کردن با آقای سهیلی‌زاده چطور بود؟
برای من که‌ آرزو بود فارغ از تملق، چون سریال‌هایی که آقای سهیلی‌زاده می‌سازند پرمخاطب است و به نظر من ایشان یک روانشناس هستند و می‌دانند مخاطب را چطور پای تلویزیون بنشانند و آنها کار را دنبال کنند. به نظر من هیچ آدمی اتفاقی سریال آقای سهیلی‌زاده را نمی‌بیند. به اسم آقای سهیلی‌زاده شروع می‌کنند و می‌بینند و با داستان جلو می‌روند و برای من آرزو بوده، چون آقای سهیلی‌زاده بازیگر معرفی می‌کنند و هر کسی دوست دارد در کار آقای سهیلی‌زاده بازی کند.

شما در مواجهه با مخاطب بسیار بالای تلویزیون دلهره نداشتید؟ فکر می‌کردید اینقدر کار دیده شود؟
من چون می‌دانستم کار آقای سهیلی‌زاده است مطمئن بودم کار دیده می‌شود چون سریال‌های قبل ایشان هم همه سریال‌هایی پرمخاطب بوده و من می‌دانستم به خاطر سریال؛ من هم دیده می‌شوم. منتها سخت است آدم‌ها و قشرهای مختلف درباره‌ات قضاوت می‌کنند و آدم یک ترسی هم دارد.
 
اخبار,اخبار فرهنگی,بازیگر نقش باران,آزاده زارعی

این قضاوت‌ها برای شما دلهره ایجاد نمی‌کرد که بر بازی‌تان بخواهد تاثیر بگذارد یا شما تلاش کردید این دلهره را مهار کنید؟
دلهره واقعا نبود. باران آدم ترسویی نبود. کلا آدم جسوری است. با دیالوگ‌های سنگین، نقش سنگین. این جسارت باعث می‌شد که آن دلهره را مهار کنم و از همان روز اول با جسارت با نقشم مواجه شدم. سعی کردم با جسارت با این نقش برخورد کنم. نمی‌دانم چقدر موفق بودم.

درباره اینکه مشخصاً باران در این سریال خال داشته باشد،‌ تصمیم قبلی بود که در فیلمنامه گرفته بودند یا نه. وقتی شما را دیدند که خال بر گونه دارید، گفتند از این المان هم استفاده کنیم؟
مجبور بودند به خاطر اینکه من انتخاب شدم و خال هم داشتم. جسارت بخشی از وجود آدمهاست. من چون در جریان نیستم نمی‌توانم چیزی بگویم چون یادم نیست. منتها ما احتیاج به یک شاخصه داشتیم که باید از آن استفاده کنیم حالا ممکن است یک خال باشد یا چیز دیگری. این خال یک المانی بود که می‌توانست کمک کند به قصه. حالا انتخاب شدم و خال هم داشتم و نویسنده هم از آن استفاده کرده است.

پس از قسمت‌هایی که پخش شده واکنش مردم نسبت به شما چه بوده است؟
خیلی دلشان برایم سوخته. چون فکر می‌کنند من هم همین زندگی را دارم. همه فکر کرده بودند واقعا من در همین زندگی هستم و دلشان برایم سوخته است.
 
حتی من به یکی از بچه‌های آشنایمان یک هدیه‌ای دادم حتی من را ندیده بود ولی گفته بود به سیندرلا بگویید چون گداست و پول ندارد این هدیه‌اش را من نمی‌گیرم. یک بچه تو را باور می‌کند و فکر می‌کند تو پول نداری و حتی گفته بود حالا که این هدیه را به من داده ناهار دعوتش کنیم بیاید ناهار بخورد و حداقل گرسنه نماند و این خیلی برای من حس عجیبی داشت که یک شخصیتی را بازی کنی که یک بچه کوچک اینقدر تاثیر بگیرد.
در مواجهه با شما نخواستند بگویید آخر قصه چه می‌شود؟
خیلی. همه حتی افراد نزدیک از من پرسیدند آخر داستان چه می‌شود ولی من نه می‌خواهم و نه اجازه دارم که بگویم.
شما فکر می‌کنید این سریال به قشر متکدیان جامعه که دیده نمی‌شوند،‌کمکی کند؟
به نظر من دیده که می‌شوند. چون هر روز ما داریم بچه‌های کار را می‌بینیم و بی‌تفاوت از کنارشان عبور می‌کنیم. نهایتاً نشسته‌ایم در ماشین‌مان و بخاری را هم زدیم و شیشه را می‌دهیم بالا و خیلی بخواهیم لطف کنیم یک چیزی از آنها می‌خریم و می‌رویم. به نظر من سریال‌ها خیلی تاثیر دارند، سریال پرمخاطبی که، تِمش در مورد این بچه‌های کار است معلوم است تاثیر می‌گذارد. امیدوارم این تاثیر مقطعی نباشد.
صحبت پایانی ندارید؟

من قسمت بعدی را نمی‌توانم پیش‌بینی کنم، حتی فیلمنامه می‌خوانم و چند تا سکانس جلوتر را نمی‌توانم پیش‌بینی کنم تازه خودم که در فضای این کار هستم، هیچ پیش‌بینی‌ نمی‌توانم بکنم برای این کار و هیچ کس هم نمی‌تواند. طبیعتاً هر بازیگری که کار می‌کند دوست دارد آخرش همه را شگفت‌زده کند و من هم دوست دارم و طبیعی است.

مدیر بازدید : 111 پنجشنبه 09 مرداد 1393 نظرات (0)
بازیگر ‌فیلم‌ مستهجن ‌در‌ سینمای ‌ایران ! + تصاویر

 بازیگر ‌فیلم‌ مستهجن ‌در‌ سینمای ‌ایران ! + تصاویر


به گزارش خبرگزاری فارس به نقل از روزنامه مصری الیوم السابع، دارین حمزه بازیگر لبنانی فیلم کتاب قانون و 33 روز قرار است به زودی در یک فیلم ایرانی بازی کند.

وی که اخیرا بازی در یک سریال مصری را به پایان رسانده قرار است به زودی از بیروت به تهران سفر کند تا در فیلمی جدید در ایران بازی کند.

این روزنامه اعلام کرده است دارین حمزه برای حضور در این فیلم بیش از یک ماه در ایران خواهد بود تا در این فیلم که گفته شده کاری بزرگ است، بازی کند.

البته این روزنامه و منابع خبری دیگر چون پایگاه لبنانی النشره و السینما نامی از فیلم آتی دارین حمزه در ایران ذکر نکرده‌اند اما گفته‌اند که نقش وی از نقش‌های اصلی خواهد بود.

 بازیگر ‌فیلم‌ مستهجن ‌در‌ سینمای ‌ایران ! + تصاویر

بنابر این گزارش دارین حمزه بازیگر لبنانی است که بازی در سینمای ایران را با فیلم «کتاب قانون» مازیار میری آغاز کرد و تاکنون در 7 فیلم ایرانی از جمله فیلم‌های «شکارچی شنبه» و «33 روز» بازی کرده است.

 بازیگر ‌فیلم‌ مستهجن ‌در‌ سینمای ‌ایران ! + تصاویر

وی که در جهان عرب دارای آثار متعددی است سال پیش در فیلمی مستهجن و البته سیاسی‌بازی کرد که پخش آن در لبنان ممنوع شد.

به گزارش فارس، بازی مجدد وی در سینمای ایران با توجه به آخرین فیلمی که در آن بازی کرده است سوال برانگیز است و باید پرسید که کدام مسئول و چه مرکزی موظف به تعیین صلاحیت بازی بازیگران خارجی در ایران است.


 بازیگر ‌فیلم‌ مستهجن ‌در‌ سینمای ‌ایران ! + تصاویر

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 1947
  • کل نظرات : 5
  • افراد آنلاین : 128
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 374
  • آی پی دیروز : 36
  • بازدید امروز : 1,160
  • باردید دیروز : 56
  • گوگل امروز : 1
  • گوگل دیروز : 5
  • بازدید هفته : 1,160
  • بازدید ماه : 4,236
  • بازدید سال : 22,842
  • بازدید کلی : 562,121